ا
یام مدرسه یادآور خاطرات تلخ و شیرین است که هر کس کموزیاد با آنها در ذهن و رؤیاهای خود سر و کله میزند.
یکی از خاطرات آن ایام زنگ فارسی و مشق و دیکته بود معلم از روی کتاب فارسی میخواند و بچهها مینوشتند یکی که عقب میافتاد دادش درمیآمد آن یکی که قلمش میشکست تا بتراشد التماس میکرد که معلم توقف کند.
یادش بخیر ایام راهنمایی زنگ دیکته خانم رجبی بسیار باوقار و با ابهت کلمهها را یکییکی میخواند و گوش به حرف هیچکس هم نمیداد خلج کله میکشید و از روی دست بغلی خود مینوشت خانم رجبی میدید ولی به رویش نمیآورد چون میدانست که خلج از روی دست کسی هم نمیتواند درست بنویسد یک جورهایی انگار چشمهایش عوضی میدید یا مثلاً هیجانزده و ترسیده مینوشت از کلمههایش پیدا بود که نامرتب بودند.
ورد زبان خانم رجبی شده بود خلج بر وزن فلج از بسکه لرزاننده و هیجانزده مینوشت.
حکایت کار خلج مادر مرده شده حکایت بعضیها که از روی دست ماهوارههای بیپدر و مادر اخبار را کپی میکنند و عین همان را انگار که راست باشد یا واقعی باشد خلج وار بازتاب میدهند از روی دست ماهوارهها مینویسند یا به زبان میآورند، دروغ چرا از کلمات گفتارشان پیداست که اینها حرف خودشان نیست حرف ماهوارهها است حرف شیاطین روزگار آخرالزمانی است، حرف دجال های رجاله و سخن به مزد و کاسه لیس اجنبی که از دهان و قلم این بخت برگشته های توهم زده که حاضرند خانه را خراب کنند حتی بر سر خودشان، حرف آن ها است.
به توفیق الهی این مردم روزگاری از ماهواره ها و شبکههای بیحیا عبور خواهند کرد و داغ هوسهای شیطانی را بر دل ماهواره گردان ها و دلدادگان به آنها را که خوابهای آشفته میبینند بر دلشان خواهند گذاشت.
اما عجب این است که مردمی با این پشتوانه عظیم فرهنگی و هنری و ادبی اینچنین ذلیل لجنپراکنی یک مشت دلار به مزد شدهاند چهارچشمی حواسشان به ماهوارهها است و از روی دست آنها مینویسند و میگویند و چگونه است که انسان اینهمه دلبسته دروغ و فریب میشود و پشت پا به فرهنگ و عظمت خود می زند و عین خیالش هم نیست که از کجا میگیرد و به کجا میزند و خانه چه کسی را خراب میکند.
دریغا که روزگار ایمانسوزی است و دروغ و گریه و آهوناله را به دلار و مزد میخرند و میفروشند آن کس که غایت این انقلاب اسلامی را نمیفهمد یا خودش را به نفهمی میزند همان خلجی است که فکل کراوات کرده و خودش را داناتر از دیگران جا میزند و خزعبلات ماهواره پتیاره را لرزاننده و کجومعوج به زبان الکن ترجمه میکند و با عناوین دانایان به خورد خلقالله میدهد که تا اینجا البته تیرشان به سنگ خورده و جماعت غایت اندیش و پاکسرشت مغبون این روشناندیشی های دروغین دانا نمایان حیلهگر چه به عمد باشد و چه به غفلت نخواهند شد به توفیق الهی...