هروقت مادر سفره حضرت زهرا نذر داشت، غروب که میشد کیسه ای به دست من می داد و میگفت برو از هفت فاطمه یا زهرا ، هفت کاسه آرد بگی ، کیسه را برمیداشتم ، خدا رو شکر آن روزها در هر خانه ایی را میزدیم یک فاطمه یا زهرا پیدا می شد.
به زبان آزرانی میگفتم «بَمَدَئون یَ کاسه آرد آگیرون کاچی را» یعنی اومدم یه کاسه آرد بگیرم برای کاچی مراسم فردا
خانمی که اسم زهرا داشت با دست خودش یک کاسه آرد می آورد درون کیسه میریخت ، التماس دعایی میگفت و من میرفتم سراغ زهرای بعدی
آردها را جمع میکردم ، به خانه میبردم ،خانمی که از سادات بود می آمد سفره ایی پهن میشد ، آرد را الک میکردن با سلام وصلوات به حضرت زهرا ، قرآن وکتاب دعا و سجاده ایی هم کنار سفره پهن میکردند ، سادات خانم ومادرم اعتقاد داشتند حضرت زهرا میآید به سفره ی آنها نظر می کند.
این سفره تا صبح فردا گوشه اتاق پهن بود وفردا صبح توسط همان سادات خانم جمع میشد و آرد را برمیداشتن برای آماده کردن کاچی، بعد میرفتیم برای آماده کردن آجیل مشکل گشا که رسم بود هفت نوع خشکبار و مغزهادر آجیل مان باشد، پفیلا بادام پسته و ... به عدد هفت اعتقاد داشتند
فردای آن روز خانم های همسایه و فامیل دور هم جمع میشدن ، دعای توسل میخواندند و ذکر روضه ی حضرت زهرا و دعا برای حاجت روایی بانی وخانم آشپز که حتما باید سادات میبود مشغول پختن کاچی بود ، پختن کاچی تبحر خاصی دارد (از آزرانیهای مقیم بپرسید)
ولی در کل به قول امروزی ها یک دسر بسیار خوشمزه و مقوی هست که با اردگندم شکر و زعفران درست می شود.
در پایان جلسه سفره ایی پهن میشد ، وبا کاچی و آجیل مشکل گشا از میهمانان پذیرایی میشد آزرانی ها هنوز هم این رسم قدیمی را فراموش نکرده اند و گهگاهی در کوچه پس کوچه ها ی روستا عطر کاچی می پیچد.