بعد از میرزای شیرازی با آن فتوای جانانهاش و سپس بردار کردن شیخ فضلالله نوری با آن مشروطه مشروعه اش و میرزا کوچک خان رشتی با آن دلاوریهای ستودنی اش و بعد روحانیتی که جابهجا بر دیکتاتورها شوریدند و جان عزیز بر سر پیمان خویش گذاشتند خورشید پرفروغ حضرت روحالله دمید و پانزده خرداد چهل و دو نقطه عطفی شد در مبارزات دیکتاتور شکن روحانیت.
پانزده سال بعد حضرت روحالله از تبعید دیکتاتورها عبور کرد و بازگشتی پیامبرگونه را رقم زد آنچنان شجاعانه و با اعتمادبهنفس که بیشک از نفس مطمئنه اش برمیخاست چون خورشیدی درخشان بر آمد و کمر دیکتاتورها را شکست آن روزها که سرکردگان مبارزه با امپریالیسم و فدائیان مارکسیسم از ترس حضور در کنج پناهگاههایشان شعار میدادند حضرت روحالله با پشتوانه الهی و مردم جانبرکف و جوانان مؤمن و پاک سرشت و پاکدامن و عزت خواه بتشکنی کرد و دیکتاتورها را به زیر کشید تا نور پرفروغ اسلام ناب محمدی جلوهگر شود و استقلال و آزادی واقعی برقرار شود.
امام آنچنان در جان ملت نفوذ کرد که هنوز تا همیشه نفس روحاللهی اش جانها را گرمی میبخشد سخن بهحق میگفت از حق میگرفت و از حق میگفت صدایش نمیلرزید اما تن دیکتاتورها را میلرزاند.
امروز جماعتی سر از جیب ترس در آوردهاند و از سوراخ بیرون آمدهاند و از سر کینه و عداوت کهنه خویش به تحریف تاریخ میپردازند و به بهانههای واهی اتفاق های باعظمت تاریخساز انقلاب اسلامی ایران را زیر سوال میبرند و تردیدافکنی میکنند برای نسل امروز آنها از رویارویی با استکبار میترسند مثل همیشه و ترس آنگاه بر دل آدمی غلبه میکند که داستان کربلا را نخوانده باشد و توهم دانایی در تاروپود فکرش تنیده شده باشد اگرچه دین مداری و استقلال و آزادی واقعی در این دوران جاهلیت ثانی و سیطره بتها بر جهان هزینه هم دارد که اگر نداشت جانی های بالفطره اینهمه خون نمیریختند و اینهمه دروغ نمیگفتند.
سخن حضرت روحالله و راه و کردار و منش او همه حجت اسلامخواهی ماست ولو اینکه فرصتطلبان و کینه ورزان با ارادههای معطوف به قدرتشان بخواهند راه امام را کج کنند و آرزوهای امام را به تحریف بکشند و تیغ تحریفشان را چون زنگی مست به هر طرف بچرخانند و راهزن جوانان مؤمن و پاک سرشت شوند غافل از اینکه ایمان و معرفت در جان این جوانان برومند نهادینه شده و هیچ تند بادی آنها را تکان نخواهد داد و راهشان را کج نخواهد کرد.
راستش نمیدانم چرا جماعت تحریفگر که در زمین بیگانه بازی میکنند با اینکه سابقه صداقت این انقلاب را میدانند اینچنین کینهتوزانه و عصبی با ریسمان دشمن کار خیمهشب بازی میکنند و هنوز خیال قهرمان بازیهای تقلبی را روی صحنه انقلاب در سر میپرورانند.
آن ها که همچون اسلاف فراری خویش دزدانه می گریزند و منتظر آتش فشانی خیالی هستند که یک روز فوران کند و راه را برای این دزدهای گرگ پیشه که تا امروز در لباس میش خودنمایی می کردند باز کند تا خوش رقصی کنند و صله بگیرند و به خیال نوشیدن یکی دو جام از پاتیل شراب زیرزمینی آبا و اجدادیشان جشن ذلیلانه و خاک برسری بگیرنذ که چه می کنند این جماعت از خود بیگانه و خود فروخته و خود آزار ، این توهم زدگان دو ریالی که خیال می کنند سکه ای از طلای ناب در مشت دارند اما فردا که آن طرف آب چشم باز کنند و بیدار شوند مغبون دو عالم خواهند بود و آنگاه است که منادی ندا خواهد داد: فقد خسر خسرانا مبینا (119، نساء)