از دامنه کویر برخاسته ام از کاشان شهری که تقدس و مذهب در هوایش موج می زند و مردمی مهربان و اصیل دارد.
خداوندا محرومترین خلایق در دامنه کویرند و میهمان نوازترین و گشاده روترین انسانها نیز.چه رابطه ای است در وسعت کویر و گشاده دستی؟چه رابطه ای است در این سر زمین با قلبهای سرشار از محبتی که می پرورد؟در سرزمینی که بوته هایش کوتاهند اما انسانهایی بلند همت و بلندنظر سرافراز می زیند که زیور رخساره آدمیت اند.
پدر و مادر اولین و بزرگترین معلم های من بودند.مادر قرآن را به من آموخت و پدر مرا باشعر و راز و رمز و مفاهیم بلند آن آشنایم کرد.
بگذار با تو ساده سخن بگویم. تو و من در اصل هرگز از هم دور نبوده ایم.باهم شاد بوده و باهم غم هایمان را تقسیم کرده ایم گاهی آرزو می کنم ای کاش به شماره مردم سرزمینم گلهای سرخ داشتم و یک به یک تقدیمشان می کردم و این مبین صداقتم بود به همه آنها چراکه ما فرهنگمان یکی است آداب و رسوم مان یکی است.
ای کاش آرمانهای مان، سلیقه هایمان و دل های مان هم یکی می شد ما که سفر آغاز را همیشه باهم تجربه کرده ایم چرا گامی نرفته در صددیم که رشته هتی همبستگی را آسان از هم بگسلیم.
دوست من اگر باور نداری سالیان عمر با همه فراز و نشیبهایش به سبکی یک چشم به هم زدن گذشته است. اگر باور نداری یک لحظه به پشت سرت نگاه کن آنگاه خواهی دید. اما زندگی با همه نا پایداریش دارای مفاهیم عمیقی است که حتما باید در آن غورکنی.
برایت بگویم که از سال47 سرودن شعر را جدی گرفتم و کتاب (پروانه های شب) رنجنامه ای است که از تجربه های سالهای 47 تا 52 که به خاطر فضای تاریک آن زمان واژه های این کتاب به پروانه ها تشبیه شدند که در شب پرواز می کنند و تا ممکن بوده با ایما و اشاره و گاه مستقیم و غیرمستقیم بسیاری از گفتنی ها درآن تصویر شده و این جنگ و گریز ادبی سیاسی ادامه داشت تا آغاز انقلاب اسلامی.
دوست من اگر خواستی بهتر بشناسی مرا در آثارم جستجو کن زیرا که این رسالت مرا به این یقین معتقد ساخته که از من نقطه ای به اندازه یک صفر باقی نکذاشته. به قول خودم دمی جستجو کن که در دفتر من بیای مرا ای گل خاطر من.
یک شاعر شکارچی لخظه های زندگی است و شعر امروز ما با یک آسان گیری و آسان پذیری تاسف باری روبروست. و بعضی از شاعران جون از مبدا حرکت نکرده و به ریشه بی اعتنا مانده اند.
به عقیده من ارائه این روش شعر را که به عنوان عالی ترین و سازنده ترین و لطیف ترین هنر ها می توان مطرح کرد دچار رکود و سیر نزولی خواهد کرد و اینجاست که ضرورت یک انقلاب ادبی کاملا احساس می شود و تعهد و مسئولیت خودش را نشان می دهد.
امروز وقت آن رسیده که شعر را جدی بگیریم و از حالت تفنن خارج سازیم و تمام اقشار را با آن آشتی دهیم همانگونه که قرنها مردم عادی هم با شعر حافظ مانوس بوده اند و در هر خانه در کنار کتاب قرآن کتاب حافظ هم بود.
(سوگنامه استاد مشفق در رثای بانو سپیده کاشانی)
دیباچه طلوع سحر در سپیده بود
چون کوکبی که از افق شب دمیده بود
شد قامت بلند سخن چون هلال خم
روزی که آفتاب هنر بی سپیده بود
گرشد قرین رحمت حق نی عجب که او
باپای سر به محفل جانان دویده بود
باپای اشتیاق به خورشید راه یافت
چون شبنمی که برورق گل چکیده بود
چون ابر نوبهار به گلزار می گریست
خاری اگر به پای محبت خلیده بود
در سوگ سپیدار-برای بانوی شعر انقلاب اسلامی،سپیده کاشانی- وفات : 24 بهمن 1371
به نقل از کتاب بانوی پروانه ها – تالیف محسن غفاری