به گزارش پورتال
خبري كاشان، هواپيما که در فرودگاه بين المللي نجف اشرف
به زمين نشست قرائت دعاي ورود به نجف ارزش و تقدس اين سرزمين را برايم يادآوري
کرد.
حرکت به سمت حرم همزمان با غروب و بانگ توحيدي
اذان، ديدن زايران و مواکب پذيرايي که
طعام و آب بر روي دست برادران عراقي حال و هوايي وصف ناپذير در قلبم ايجاد کرد
بسان تلالي از خورشيد بر بلور شيشه اي که مي درخشد و تابش آفتاب که در دل آب چشمه
برق مي زند.
اولين سلام و ارادت را از مسير شارع رسول باب
قبله با ديدن گنبد طلايي امام علي که چون خورشيدي زرافشان زير نور مهتاب مي درخشيد
و دل از زايرين مي برد به نيابت از همه سفارش کنندگان وعاشقان و ملتمسين دعا بر دل
و زبان جاري کردم.
انبوه جمعيت زاير از زن ومرد بويژه جوانان و
بانوان با کوله پشتي هاي مزين به تصاوير
شهداي دفاع مقدس،حرم و سرداران شهيد، سربندهاي يا حسين و شعار امسال اربعين اني
احامي ابدا عن ديني، پرچم هاي متبرک سبز، قرمز و مشکي متبرک به تمثال ايمه و اسامي
مقدس يا سيدالشهدا، يا ساقي العطاشي و
کودکان در آغوش پدر و مادرها تابلويي زيبا و بي مثال را در کادر چشمانت و لنز دوربين
ها قاب مي کرد.
بانگ يا حيدر ولبيک يا علي که در آسمان حرم طنين
انداز ميشد، صداي صلوات در تفتيش ها، قرايت اذن دخول با دست ارادتي که بر روي سينه
حمايل شده زيارتنامه خواندن و راز و نياز و مناجات فرد فرد زايران عالمي ديگر از
شور و احساس زيارت اميرالمومنين بود.
هر کسي در محضر لنگر زمين و آسمان، فاتح خيبر علي عالي اعلي چون شاخه اي پربار
گردن به تواضع خم کرده بود و با امامش راز و نياز مي کرد.
طواف و زيارت سيل زايران پاي ضريح با نداي لبيک
يا علي آنچنان کوبنده و حماسي بود که زمين و زمان را به لرزه درآورده بود.
ايوان طلا با همه جذابيت و زيبايي اش، گلدسته
ساعت، گلدسته هاي طلاکارو لوسترهاي داخل
حرم با نور سرخ و پارچه مشکي هاي منقش به يا حسين به رنگ قرمز که بر در و ديوار
نصب شده بود حزن و اندوه و معنويت خاصي را در دل زايران ايجاد مي کرد.
زيارت مقابر علمايي چون شيخ انصاري، سيد
اسدالله شفتي، شيخ جعفر شوشتري، مقدس اردبيلي، علامه حلي، شيخ محمد اصفهاني، سيد
مصطفي خميني، آيت الله ناييني، سيد ابوالحسن اصفهاني، آخوند خراساني، شيخ طوسي در
حرم اميرالمومنين نيز تو را با خود به اين انديشه مي برد که چقدر مي تواني خوب
زندگي کني که پذيرفته شوي و امامت اذن به حضورت کنارش حتي پس از مرگ دهد.
زيارت حرم اميرالمومنين که تمام شد راهي بيرون
شديم تا در صحن حضرت زهرا سلام الله عليها شب را بيتوته کنيم اما ظرفيت محل اسکان
و امانات تکميل بود راهي بيرون حرم شديم.
چندقدمي که شارع رسول را طي کرديم بانوي عراقي
جلوي ما آمد و گفت به اميرالمومنين گفتم زايرميخواهم بياييد تا دو روز منزل ما باشيد.
در اين انديشه ام که اکنون زايران کربلا با
اصرار و افتخار ميزبانان عراقي اطعام واکرام مي شوند اما مسافري که حجش را نيمه
گذاشت و با زن و فرزند و کودک شش ماهه اش به دعوت 18 هزار کوفي راهي اين ديار شد
اطعام و اکرامش که نکردند آب بر رويش شکستند و عطش حنجر علي اصغرش را با خنجر سيراب
کردند، چشمان علمدارش را به تير جور و جفا دريدند و دستانش را بريدند.
با خود گفتم رباب در اين راه پاگذاشت و عازم ديار
آتش و عطش شد رباب نمي دانست گهواره آرزوهاي فرزندش هدف تير بغض وکينه و غفلت يزيدياني
مي شود که تمام حرف و هدفشان نفرت و انتقام از علي مظلوم بود.