صفحه اصلی | درباره ما | ارتباط با ما | تبـلیـغات

 
 

 
    

رهبر معظم انقلاب اسلامی سال 1403 را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری کرد

 
 

 تصویر منتخب 

 




 

 پیوندها 

 

  شهرداري هاي اقليم بزرگ کاشان

  دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي کاشان

  روستاهاي منطقه کاشان

  صفحات ورزشي كاشان

  صفحات اخبار اقليم بزرگ كاشان

  مراکز ، دفاتر و کانونهاي غيردولتي کاشان

  پایگاههای اطلاع رسانی

  جستجوگرها

  خبرگزاری های داخلی

  دوستان پورتال خبري کاشان

  مراکز ، دفاتر و ادارات دولتی کاشان

 
  مشروح خبر    

یک‌شنبه 19 آذر 1396 - 28 : 11

نویسنده : محمد ملک آبادی

کد خبر : 20163

4688 بازدید


  عاش سعیدا و مات سعید
مجاهد و خادم خستگي ناپذير حاج علي بديعي دعوت حق را لبيك گفت / امروز مراسم تشييع و ختم

*اختصاصي پورتال خبري كاشان /حاج علي بديعي به همراه همسر، دختر و برادر زاده اش هنگام بازگشت از سرپل ذهاب در سانحه رانندگي دعوت حق را لبيك گفتند.


 
به گزارش پورتال خبري كاشان، حاج علي بديعي خادم ولايي و خستگي ناپذير مسجد و مردم به همراه همسر، دختر و برادر زاده اش هنگام برگشت از كمك به زلزله زدگان سرپل ذهاب در سانحه رانندگي دعوت حق را لبيك گفت و به ديدار برادرش شهيد جاويد الاثر محمد بديعي رفت.

تشييع امروز 19 آذر از ساعت 14:30 از مسجد حضرت ام البنين(س) بلوار قطب راوند ي، بلوار شهيدان بديعي ، به طرف گلزار دارالسلام برگزار خواهد شد.

مراسم ختم امروز يكشنبه 19 آذرماه از ساعت 18 تا 20 مسجد حضرت ام البنين(س) مي شود.

حاج علي بديعي مصادق اين آيه شريفه بود «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه» هركس از خانه خود خارج شود با اين هدف كه در راه خدا گام بردارد و براي رضاي خدا و رسول خدا كاري را انجام دهد و مرگ او فرا برسد، اجر او با خداوند متعال است.

مرحوم بديعي قطعا مصداق اين آيه شريفه بود و تلاش خستگي ناپذيري را در مسير خدمت به مردم و خانه خدا و اهل بيت(ع) داشت.
 
مرحوم بديعي، خالصانه مجاهدت مي‌كرد و بدون اينكه به دنبال نان و نام و شهرت باشد، فقط به دنبال كسب رضاي خدا و اهل بيت(ع) بود و خداوند نيز مرگ او را نيز را در همين مسير قرارداد كه قطعا براي چنين فردي مرگ در بستر كم بود.
 
كسي كه شبانه در تلاش براي خدا و خلق خدا بود و بايد هم در همين مسير جان خود را تقديم مي كرد و قطعا او از آمرزيدگان درگاه الهي است كه خداوند صبر و اجر به خانواده و دوستان و نزديكانش عنايت فرمايد.
 
روح بلند حاج علي بديعي در حالي به برادر شهيدش پيوست كه او نيز مانند برادر شهيدش مجاهد بي نظير و بي بديل جبهه جنگ نرم بود.
 
مجاهد خستگي ناپذيري كه از هيچ لحظه اي براي تأييد انقلاب فروگذار نكرد و دل در گرو امام و رهبر و ولايت و آرمانهاي شهدا داشت و لحظه اي قدمي در مسيري برنداشت كه در مواجه با انقلاب اسلامي باشد.

گوشه اي از زندگي با اخلاص و فعاليتهاي مخلصانه اين خدمتگزار به خدا و خلق خدا به شرح زير است:

علمدار کارهای نو برای مسجد
ایشان از نظر ما علمدار کارهای نو برای مسجد بود. بیش از دوازده سال پیش که هنوز اینقدر اعتکاف رواج نداشت، و کاری نو به حساب می‌آمد. ایشان مسجد را آماده کردند و اعتکاف رجبیه در آن برگزار شد. سال اول مسجد هنوز کف‌سازی هم نشده بود، حاج علی با کمک دیگر اهالی مسجد، در کمتر از ده روز شبانه‌روزی مسجد را آماده می‌کردند تا بتوانند برای سیزده رجب اعتکاف بگیرند. از آن سال به بعد سنت اعتکاف رجبیه در مسجد پابرجا بود و در جامعه هم این سنت بیشتر فراگیر شد. این سال‌ها می‌توان گفت بهترین اعتکاف بانوان شهر در مسجد حضرت ام‌البنین برگزار میشود که بیشتر زحمات اعتکاف بانوان بر دوش همسر حاج علی بود.

حدود چهار سال پیش و پس از فوت مرحوم حجت‌الاسلام سیفی که از دوستان خانوادگی حاج علی و پدرشان و از مجتهدین انقلابی قم بودند، حاج علی با همکاری جمعی از جوانان شهر تصمیم به برگزاری اعتکاف رمضانیه گرفتند. ایده اعتکاف رمضانیه ایده مرحوم سیفی بود. سال اول اعتکاف بانوان در مسجد حضرت ام‌البنین و اعتکاف آقایان در مسجد صادقیه برگزار شد. حاج علی کل پشتیبانی و تدارکات هر دو اعتکاف را قبول کردند. خداروشکر این سنت هم بیش از پیش در جامعه رواج پیدا کره است.

اطعام غدیر
از غربت عید غدیر اذیت می‌شد. یک سال، قبل از عید غدیر همه را صدا زد و گفت امسال می‌خواهیم برای مولا سنگ تمام بگزاریم، روبروی بلوار شهیدان بدیعی، جلوی پارک مدنی داربست زدند و یازده دیگ حلیم بار گذاشت. به همه مسافران، عابران و... اطعام غدیر داده شد. تا آن روز اسم «اطعام غدیر» هم به گوش‌های عموم مردم آشنا نبود ولی ایشان مثل همیشه دنبال ایده‌های نو و خلاقیت در فعالیت‌های فرهنگی بودند.

پذیرایی‌ها
مهم نبود که مهمان خانه حاج علی باشی یا مهمان خانه‌ی خدای حاج علی. برای پذیرایی همیشه سنگ تمام می‌گذاشت. در مراسم های مثل اعتکاف یا جشن‌ها، حاج علی به شیوه ای پذیرایی میکرد که جایی ندیده بودیم. مثلا آب هویج، هویج بستنی، برش‌های تزیین شده میوه و ترکیبات غدایی نوی که در مساجد عرف نبود. ولی دوست داشت مردم از خانه خدا خاطره خوشی داشته باشند.

مهمان‌ نواز بدون مرز
یک بار دو تا مهمان داشتیم از هلند، حاج علی گفت بیارشان خانه ما، شب رفتیم و با فاطمه و خانم حاج علی و بچه ها با این ها گپ میزدیم. خانم هلندی شیفته‌ی حجاب همسر حاج علی شده بود و از او درخواست چادر کرد، برایش چادر آوردند، چادر را که سر کرد، حاج علی گفت فردا سه شنبه است ببریم‌شان جمکران. خودش برایش مقدور نبود حاضر باشد، یوسف را همراه کرد و این دو نفر هلندی رفتند جمکران و برگشتند. وقتی آمدند شیفته اخلاق خانواده عزیز شده بودند و دوست داشتند از نزدیک با قرآن آشنا شوند که با حاج علی هر چه گشتیم قرآن انگلیسی قابل حمل برای آن‌ها پیدا نکردیم. حاج علی می‌گفت برای این توریست ها باید فکری اساسی کرد و انگار کسی به سراغ این ظرفیت نرفته است. بعدها همین دغدغه حاج علی تبدیل به هیئت بین‌الملل در مسجد شد که دهه اول محرم همزمان با مراسم اصلی برای توریست‌ها به زبان انگلیسی برگزار می‌شد.
*
شب جمعه بود با حاج علی گپ می‌زدیم گفت فردا دعا ندبه منزل ماست، هستی؟ گفتم نه، راستش قراره بریم منزل خانواده یکی از خانواده شهدای مدافع حرم و با کودکانشان بازی کنیم. همین را گفتم و گذشتیم. حاج علی هم چیزی نگفت. دعای ندبه حدود ساعت 9 تمام می‌شد، همین حوالی بود که گوشی‌ام زنگ خورد؛ «حاج علی بدیعی» زنگ زد و آدرس گرفت وقتی آمد، رفتم دم در پیشوازش، صندوق عقب ماشین را باز کرد و مثل همیشه فکر همه جا را کرده بود. از گوشت و برنج و روغن گرفته تا اسباب‌بازی های کادو شده برای این بچه ها. مرتضی، مصطفی، محمدحسین فرزندان شهید حسین‌داد احمدی آن روز احساس یتیمی نداشتند. بعدها هم چندباری گوشت و آذوقه به صورت گمنام می‌فرستاد که یکبارش را شخصا در جریان بودم.

خانه شهید مدافع حرم را که دید و مشقت زندگی در آن شرایط را. ایده‌ای به ذهنش رسید که تا چند وقت پیگیر آن بودیم ولی برخی مسئولین آن کار را درست نمی‌دانستند و می‌گفتند که توجه زیادی و توقع بیش از حد برای این خانواده ها درست می‌کند. حاجی می‌گفت یک زمین بزرگ در محله برداریم و همه این تعداد خانواده مدافع حرم (اگر اشتباه نکنم آن زمان حدود بیست خانواده بودند) را برایشان یک مجتمع مسکونی باسم حضرت زینب بسازیم تا مشکل مسکن نداشته باشند. این ایده حاج علی هر چند عملی نشد ولی برای همه ما درسی بود که برای کار انقلاب نباید منتظر مسئولین و دیگران بود و حاج علی در همه این امور خودش را مسئول می‌‌دانست و پیش‌قدم میشد.

29 مرداد همین امسال بود. میرفتیم تهران در اجلاس روز جهانی مسجد که حاج قاسم سلیمانی سخنران بود. حاجی که فهمید گفت من هم می‌آیم و اشتیاقی بیش از ما داشت. دلیل این اشتیاق را نمی‌فهمیدم و این که حاج علی با این همه مشغله چرا اصرار دارد حتما باشد و با ماشین شخصی او برویم. حاج قاسم که وارد مجلس شد، حاجی صدایم زد و در گوشی گفت یک نامه است، باید بدهیم به حاج قاسم. حالا دوزاری من افتاد که این همه شوق حاج علی از چه بود. همان دغدغه همیشگی! این سال‌ها هر کسی را می‌دید که احتمال میداد بتواند حضورش را در جبهه‌های نبرد حق علیه داعش در سوریه و عراق هماهنگ کند به آن رو می‌انداخت. به حاجی گفتم بعید می‌دانم بشود به حاج قاسم نزدیک شد. بعد از مراسم هر جوری بود خودش را رساند به حاج قاسم و نامه‌‎اش را تحویل داد. خوشحالی و امید در مسیر برگشت در صورتش موج میزد.

خاطرات مسجد ام البنین به روایت مرحوم حاج علی بدیعی
صندوق خانوادگی
حاج حبیب هر سال سعی می‌کرد با مهمانی‌ها، همه فامیل را دور هم جمع کند، جمعا 200 نفر می‌شدیم، به همه هدیه و عیدی می‌داد. فامیل و آشنایان هم همیشه به او رجوع می‌کردند برای گرفتن کمک مالی و مشکل گشائی. یواش یواش این روند بالا گرفت و این شد که مبلغی را برای وام دادن کنار گذاشت تا هر کس وام می‌خواهد به او بپردازیم و گفت ضمانت برگشت این پول با شما. این شد که صندوق خانوادگی را تشکیل دادیم که در مهمانی‌ها کم کم گسترش یافت. شاید بانک نباشد اما مبلغ قابل توجهی در آن پس انداز شده است و تنها 4 درصد کارمزد دارد. صندوق نشان همیاری خانواده است.

اولین زن در هیات امنای مسجد
همسرم، بعدا وارد بطن کار شد و حساب و کتاب مسجد و کارگاه را انجام می‌داد. هر چه می خواست هزینه می‌کرد و همه را کنترل می کرد. پدرم به شدت به عروسش علاقه داشت. لذا گفت عروسم باید حتما هیئت امنا باشد و واقعا نصف کارهای مسجد را می‌چرخاند. تمام هزینه‌‌های مسجد را کنترل می‌کرد. وقتی رفتیم حکم آن را بگیریم همه گفتند نمی‌شود. پدرم تماس گرفت و پرسید که قانون است زن هیئت امنا نباشد؟ گفتند قانون نیست که زن باشد. لذا اسم خانم من به عنوان هیئت امنا ثبت شد و فکر می‌کنم تنها مسجدی که هیئت امنای زن دارد این مسجد است.

دو رکعت نماز... (نمی‌خوای بری؟)
خدا رحمت کند پدرم را، مادرم می گفت حاجی مسجد را نساختی من دو رکعت نماز بخوانم. من آرزو دارم در مسجد دو رکعت نماز بخوانم. انوقت خدا خواست عمرم را بگیرد. وقتی که مسجد ساخته شد، پدرم به مادرم گفت: مادرِ رضا هزار رکعت نماز خوانده‌ای نمی‌خواهی بروی؟ خدا رحمتشان کند.

امام جماعت ولایی
علت جایگاه ویژه مسجد ولایت‌پذیری پدرم بود. پدرم می‌گفت اگر رهبر اشتباه هم بکند باید حرفش را اطاعت کرد. تمام کارهای خیری که می‌کرد در این مسیر بود. مسجد را هم که ساخت این امر هویدا بود. بعضی روحانیون یا ولایتی بودند، یا ولایتی بی‌تفاوت بودند یا اصلا ولایتی نبودند. آنهایی که ولایتی بودند مورد حمایت شدید پدرم قرار می‌گرفتند. دو دسته دیگر را می‌گفت پالونشان کج است. اگر می‌فهمید امام جماعتی ولایتی نیست باید از اینجا می رفت.
یکی از علت هایی که طیف های مختلف می‌آیند اینجا، مثل بچه‌های ارتش، نیروی زمینی، توپخانه و ... این بود که اینجا برایشان جذاب بود. این انگیزه را ما و پدرم ایجاد نکردیم. این عقیده و تفکری که جلسه برایش برپا شده آدم های خاص را به اینجا جذب می‌کند. بچه های فرهنگی خیلی ایام محرم می‌آیند اینجا و این اثرِ شمّ ولایتی کار است.

باید سیاست داشت نه زرنگی
در جذب‌ها و گردش سرمایه‌ها باید سیاست داشت نه زرنگی. بانی‌ها را باید با شیوه خاص جذب کرد. گاهی چون برنامه‌ها جذاب است خودشان دوست دارند می‌آیند و کمک می‌کنند. برای گرفتن کمک، ابتدا سراغ آدم‌ها نمی‌رویم اجازه می‌دهیم اول آنها جذب شوند، تشنه شوند و بعد آن‌ها را در کار سهیم می‌کنیم. کسانی را داشته‌ایم که اصلا اهل کار خیر نبوده‌اند که کمک کنند. اما وقتی برنامه‌ها را دیده اند خودشان خواسته‌اند کمک کنند. همان‌هایی که خیلی‎ها را بر می‌گردانند اگر از آن‌ها درخواست نشود، خودشان تشنه کار می‌شوند.

نان سنگک با طعم عشق
در اعتکاف، پیرمردی هر سال برای خانمش نان سنگگ می‌گرفت. نان را فقط از فلان جا می‌گرفت. گفتم بقیه هم هستند درست نیست. سال قبل به او گفتم فلانی شما سه روز می‌آیی تا اینجا، سخت است. گفت خانمم فقط این نان سنگگ را می‎خورد. گفتم شما که سه روز می‌آیی به شاطرت بگو 50 تا نان برای هر روز بگیر و یک شب به همه نان بده. ما هم به بقیه شاطرها می‌گوییم. پیرمرد هم خیلی دوست داشت. پول دادیم. او هم پیگیری کرد.


در بعضی کارها باید کوچک شد، کتک خورد، حرف شنید، برای من این‌ها بوده، باید خیلی آدم قدرت هضم بالایی داشته باشد.
جایی برای افراد خاص
داخل مسجد جایی خاص برای آدمهای معروف درست کردیم که راحت بیایند و استفاده کنند. آدم‌های معروف هر جا می‌روند دائما درگیر هستند لذا به سختی می‌توانند از مراسم استفاده کنند. جایی درست کردیم پرده کشیدیم دور تا دور. بغل آشپزخانه. اینجا 20 نفری جا داشت. پشتِ سرِ مردم بود و دید نداشت اما مهمان‌ها به منبر اشراف داشتند.

همنشین خوب
یکی از فکرهایمان این بود دور و بر مسجد آدم‌های مثبت داشته باشیم. آقای جنتی را که قاری قرآن بود آوردم تا بچه ها را تربیت قرآنی کند. او را کشاندم تا اینجا زمین بخرد و بماند. محمد زاهدی که پدرش شهید است، کار فرهنگی زیاد انجام می داد. تلاش کردم زمین و خانه به او بدهیم. چون آدمی مثبت و فعال بود خواستیم بیاید تا اثربخشی او بر محله انجام شود. همنشین خوب اینگونه است. وقتی آمد و به مسجد رفت و آمد کرد پشت سر او افراد دیگر هم می‌آیند.

خودکفایی مسجد
یک زمین وقفی در خزاق برداشته‌ایم تا توسعه بدهیم و از درآمد آن‌ هزینه‌های مسجد را تامین کنیم. اینکه واقعا چگونه هزینه تامین می‌شود خودم هم مانده ام. هر چند حساب کردیم کارهای خود مسجد شاید بیش از آن خرج داشته باشد اما جور شده است. هیئتی نبوده که غذا بخواهد یا رسیدگی نیاز داشته باشد و ما توجه نداشته باشیم. شاید در زندگی خودم کم مصرف کنم و محتاط باشم اما برای مسجد و هیات دستمان باز است. خانواده هم می‌دانند و کنارآمده‌اند.

همکاری ما با هیئات آنقدر گسترش یافته بود که گاه از ترس ریا دوست نداشتم بروم. با همسرم گاه بی‌خبر و ناشناس می‌رویم هیئات غیرمعروف گوشه کنار شهر و کمتر جاهایی می رویم که ما را می شناسند.
بفروشید خرج مسجد کنید
پدرم روزهای آخر، نمی‌توانست بیرون بیاید و با ویلچر می‌آوردیمش، دیگر نگذاشتیم سوار موتور شود. یک ماهی گذشت گفت موتور را بفروشید خرج مسجد کنید. آن را 150 هزار تومان فروختم وقتی پول را به او دادم با عصبانیت پرت کرد. ناراحت شد چرا پولش را به او دادم. می خواست مستقیم ببرم مسجد. گفت از من این کاغذ پاره ها گذشته است. خانواده دوست بود اما تا کاری در مسجد می کردیم دوست داشت و عاشقانه نگاه می کرد. 

حوزه علمیه
پدرم دوست داشت اینجا حوزه علمیه مسجد هم ساخت شود. دوست داشت بانی شود. مرحوم آقای سیفی (مرحوم حجت‌الاسلام سیفی مازندرانی) هم دنبال مرکز آموزش عالی فقه بود و می‌گفت جای آن در کاشان خالی است. پدرم به او می‌گفت: من علی هستم و علی من است. هر کار داری به علی بگو.

پول پربرکت
یک روز در بازار خرجی مراسم هیئت را دادیم و حال عجیبی به من دست داد. من همان‌جا دعا کردم که آقا توفیق روضه به من بدهند. سال بعد من موتور گازی‌ام را فروختم روضه برگزار کردیم. عقلی نبود. حتی قرض نمی‌گرفتم چون می‌ترسیدم نتوانم پس دهم. سال 73 حیاط خانه‌ام خاک بود. انقدر دستم خالی بود. این خاک را دو تیکه کردم و تنهایی فرش می آوردم تا بشود روضه گرفت.
سال بعد به هر دری زدم پول روضه جور نشد. سه روز مانده بود. همسرم سه تا النگو داشت. دید ناراحتم چون خواب نداشتم وعده روضه گرفته بودم. شب اربعین قرار روضه بود. دو تا النگو فروختم شد 75000 تومان. آن سال انقدر گرانی بود که فقط پول لوبیای روضه جور شد.  هنوز گوشت روضه مانده بود.
فرداشب روضه داشتیم. صبح روز اربعین من هیچ نگرفتم تنها لوبیا داشتم. صبح در زدند. یک نفرآمد گفت فلانی می خواد شومینه خانه‌اش را درست کند. عجله دارد چون همسرش نزدیک زایمان است. گفت: بیا. گفتم: روضه دارم، وقت ندارم. اصرار کرد. گفتم بروم با پولش حداقل قرض‌ها را بدهم. پول درآورد و گفت این‌ها را بگیر. اما پس فردا صبح منتظرم که بیایی. پول دستمان بود که رفت. دیدم 75000 تومان پول بود. بیش‌تر از این حرف‌ها بود. هیچ کس تا بحال پول پیش به من نداده بود. این پول دقیقا پول گوشت شد بی‌کم و کسر. بعد رفتم آن کار شومینه را انجام دادم. خودش بعدا باز هم پول داد بیش از آن مقدار که داده بود. اعتقادمان به امام حسین دو چندان شد.

نه دیگران را مال خود بدان و نه خودت را مال خودت. این دو قاعده همه چیز را درست می‌کند. من هر چه دارم از دعای پدر و مادرم دارم. تنها چیزی که بعد از دعای پدر و مادرم دارم برای جایگاه و تفکر درونی خودم از زیارت عاشورا و روضه امام حسین دارم. هر روز وقت بیدار شدن و خوابیدن زیارت عاشورا می‌خوانم.

من از خدا می خوام ما را پربار قبول کند. خدا آن مسیر را می دهد و عوض می کند.




برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی پورتال خبری کاشان اینجا کلیک کنید.

امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع "پورتال خبری كاشان" مجاز است.






 


 

 گزارش تصویری 

 
 

 ارسال تبلیغات 

 

 

 تبلیغات 

 

مشهد اردهال کاشان



 

 مطالب ویژه 

 

 بازی آنلاین /دور هم نشسته بودند و سرشان را کرده بودند توی موبایل‌هایشان



 

 دادگاه تجدید نظر کاشان در سکوت خبری به اصفهان رفت!!! / تجدید نظر در کاشان تجدید نظر نشد



 

 دوباره پرواز کاشان، اما نه از جیب مردم



 

 مردها و نامرد ها



 

 دادگاه تجدید نظر کاشان پرید



 

 هجمه بر علیه ضابطه، ضابطی بهانه است



 

 ریزش و رویش



 

 همایش شیرخوارگان حسینی در کاشان برگزار شد



 

 فرودگاه کاشان روی هوا است/ چقدر این روزها جای پروازهای کاشان، مشهد و نجف خالی است



 

 به تلخی گناه



 
 

 پربازدیدترین 

 
 دانشجوی کاشانی پژوهشگر برتر کشور شد

 تير كاليبر دشمن قلب بزرگ سردار علي معمار را شكافت و به قلب بي سيم چي با وفايش

 تدوین پایان نامه های دانشگاه پیام نور کاشا ن در حفظ و احیای میراث مکتوب عالمان و فقیهان ملی

 آيين حفظ خواني قرآن؛ ميراث معنوي کاشان / عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد

 به بهانه برگزاري يك مراسم عجيب واين بار به نام تجليل روز خبرنگار و به كام....

 مرغ همسايه غاز است

 علامه آقا سيد محمد علوي بروجردي عالمی که بیش از 50 بار شفای بوعلی را تدریس کرد

 33 کشور جهان مقصد کالاهای تولیدی صادراتی کاشان

 گفت‌وگو با گوينده كاشاني اخبار راديو

 برگزاری بزرگترين مراسم آييني محرم در نوش آباد

 نخستین کلینیک شبانه‌روزی دندانپزشکی در کاشان افتتاح شد

 19 رمضان سالروز درگذشت غیاث الدین جمشید کاشانی

 از کتاب فرزند علی در کاشان رونمایی شد

 20 درصد کاندیدهای شورای شهر کاشان جوانان 25 تا 30سال هستند

 سي و ششمين سالگرد استاد فراهتي مبارز انقلابي و مفسر قرآن در کاشان برگزار مي شود


cialis erfaring cialis i norge hva er kamagra viagra effekt viagra nettbutikk levitra eller cialis viagra norge cialis uten resept cialis pris cialis efeitos secundarios cialis bula kamagra gel comprar viagra farmacia viagra infarmed levitra comprimidos kamagra gel kamagra portugal

کليه حقوق اين سايت متعلق به پورتال خبری کاشان می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است  

cheap canada goose jackets belstaff outlet parajumpers outlet timberland outlet peuterey jackets uk peuterey jacket canada goose sale uk parajumpers sale belstaff uk peuterey uk duvetica uk canada goose milano duveticapiumini parajumpers outlet segusino woolrich outlet barbour italia canada goose uomo giacca barbour canada goose roma belstaff outlet piumini duvetica canada goose outlet belstaff pelle peuterey saldi barbour giacca canada goose italia belstaff milano barbour uomo parajumpers segusino belstaff uomo canada goose prezzi