علف و بوی علف درگلستانه ی سهراب یک اشاره معرفت شناسانه است. برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار و حالا ما اسم گلستانه را برداشته ایم و از سر غفلت یا استهزا ولودگی پُز دوستی با سهراب میدهیم. ما عادت کرده ایم که از سرمایه های فرهنگی و هنری خویش نردبانی بسازیم تا خودمان را بالا بکشیم و شاید از جهل مرکب برهانیم. ما متاسفانه این غفلت را دوست داریم. به هر صورت از گلستانه ی سهراب تا گلستانه صداوسیما راهی است دراز دامن!
برنامه گلستانه که ظاهرا قرار است تصویر واقعی و زیبایی شناسانه از شهر پر افتخارکاشان بدست بدهد متاسفانه از روی بی تدبیری و نابلدی تبدیل شده است به ضد خودش.
ضعف برنامه سازی، لوده بازی های سخیف، ساختار درهم ریخته و عجولانه، گلستانه ای تحویل مردم می دهد که هرشهروندی که کمی انصاف و قدرت تشخیص داشته باشد عطای دیدنش را به لقایش می بخشد کما اینکه خیلی ها بخشیده اند چگونه می شد شهری به این قدمت و افتخار را این چنین ضعیف و ده کوره ای تازه به دوران رسیده با مردمی که خودشان را مسخره می کنند و می خندند نشان داد؟ همین طوری! به شبکه های استانی کشور نگاه کنید و بیاموزید.
این شهرهنرمند ندارد که دارد، خواننده ندارد که دارد، تاریخ و فرهنگ وهنر ندارد که دارد پس کجاست این همه بزرگی و عظمت روحانی اش، شما با این هزل و بیهودگی به کجا می روید، دوران آزمون و خطا هم که گذشته، هیچ فکر کرده اید در دراز مدت چه بر سر این لهجه شیرین و ملیح خواهد آمد. زحمت می کشید اما راهکار های ساخت یک برنامه فرهنگی هنری فاخر و مودب را بلد نیستید.
لطفا به من نگویید گر تو بهتر می زنی بستان بزن!
فعلا که ریش و قیچی دست شماست پس بیش از این بنای کاشان بزرگ را فرونریزید و بدست تند بادهای موذی نسپارید.