ویلچرم، عصایم و یا.... ، همه را کناری گذاشته و در آینه به خود نگاه میکنم.
امروز روز جهانی معلولین است و همه می خواهند به نوعی از من تقدیر کنند. همه به یاد من هستند. همه من را دوست دارند. اما فقط امروز!
امروز همه کنفرانس برگزار میکنند، مطلب مینویسند، مسابقه میگذارند و اگر کرونا اجازه دهد به مراکزی که امثال من را نگهداری میکنند می آیند و با من عکس یادگاری میگیرند بی آنکه از پرستارانم در مورد مشکلات کوچک و بزرگ من سوال کنند و یا حتی، حال مرا بپرسند!
راستش نمی دانم وقتی حالم را میپرسند چه بگویم؛ مگر انبوه مشکلات ریز و درشتی که من در آنها دخیل نبوده ام را نمی بینند؟! و یا از موانعی که باز من نمی توانم در آنها تاثیری داشته باشم بی خبرند؟ فقط میتوانم ساده و مختصر، اینگونه به آنها پاسخ دهم ؛ من یک معلولم و اگر اجازه دهند تا بدون ترحم، و با تکیه بر توانایی های خودم زندگی کنم بی آنکه مانعی جدید سر راهم قرار دهند،حال من خوب است. باز هم خدا را شکر که یک روزی هست تا یاد من باشند.
آری خدا را شکر! من یک معلولم و حالم خوب است.
زهرا ملکی. ۱3 آذر۹۹
کمی پاورقی!!!
( میدانم نمی توان به سادگی زبان گویای معلولین عزیز بود و از زندگی سختی که تنها با کمی توجه نسبت به معاش، کار و تحصیل و امور سلامتی آنها، آسان میشد گفت.توجهاتی که هم جوانانی مشتاق برای انجامشان داریم و هم ثروت کشوری که به حتم حق آنها نیز هست تا به جای عزلت نشینی از خانه خارج شده و از زندگی بهره ببرند و هم صدا وسیمایی که میتوانند نه فقط امروز، که همیشه باعث فرهنگ سازی درست مردم در خصوص برخورد مناسب، بدون نگاه ترحم برانگیز اما آماده وهمراه با این قشر از جامعه شوند. تنها امضای مسئولی را کم دارد که یا هم درد این بچه ها باشد. یا همیشه همراه آنان.)