از روزی که فیلم قیصر را روی صندلی حلبی سینمای کوچه نادری لاله زار دیدم تا امروز که
فیلم های سربرآورده از فضای مجازی را روی مانیتور رایانه تماشا می کنم بیش از پنج دهه می کذرد.
الان نه نقد فیلم می کنم و نه تحلیل اینکه سینما چیست؟ اما در طول این سال ها سینما این گونه زمین گیر نشده بود، حالا حاصل همه تجربه های فیلم دیدن و همه آنچه من از این سینما در ذهنم رسوب کرده یک جمله طلائی و ناب است، سینمای بی تفکر و سینمای بی معرف،.تفکر معطوف به معرفتی که حکیم شبستری گفته «تفکر رفتن ازباطل سوی حق» معرفتی که همه هستی را در برگرفته و راه به حقیقت هستی می برد.
به قول شهید آوینی سینما بازتاب درونیات فیلم ساز است و نه بازتاب حقیقت و واقعیت و این سینما هم چنان در پیله کهنه خود سرگردان و فقیر است.
این را از ریخت باطنی فیلم ها می توان دریافت، تصویرهای کج افتاده و دور از معرفت و بازیگری که در گفتگوی همین فیلم ها تکرار می کند «چقدر کلید در قفل بچرخانیم و به اتاق تاریک پا بگذاریم خسته شدیم»، تفکرمان غرب زده و شناخت مان بی خاصیت، از این روست که از معرفت حقیقی تهی شده ایم اگر نه در تلخ ترین موضوع ها هم می توان بارقه ای از امید را دید.
پاشنه آشیل سینمای این دوران بی معرفتی است و دیگر هیچ، در حجاب تکنیک گرفتاریم . نمی توانیم از خود بنیادی روشنفکر زده غرب عبور کنیم .
سینمای این روزگار در چنبره ی خود بنیادی گرفتار آمده و نمی تواند یا نمی خواهد خود را رها سازد. توهم دانایی و روشنفکر زدگی یقه فیلم ساز را گرفته و می کشد و به هر طرف که خوشایند اوست.
فیلم سازی که اهل فکر و ذکرنیست کی می تواند بشریت را به حقیقت فطرطش بکشاند جز اینکه او را اسیر خواسته های مبتذل خود بنیادش نگه دارد.
به گفته امام راحل عظیم الشان که فرمود تمام مقصد و مقصود اولیا و انبیا الهی دعوت به معرفت الله است و اگر انکه دائما کلید در قفل می چرخاند و به اتاق تاریک پای می گذارد در عرصه معرفت الله زیست می کرد می فهمید که نور معرفت سرتاسر هستی را دربرگرفته و تفکر معطوف به معرفت تنها راه نجات او و دیگران است.
نگاهی به فیلم های این روز ها و این سالها نشان می دهد که سینمای امروز ما زمین گیر است و راه درمانش تنها روی اوردن به معرفت الله است، نمی گویم سینما باید اسلامی بشود یا سینمای دینی می خواهیم، ذات سینما بر پایه خودبنیادی بشر استوار شده و شکستن این پیکره ی ناموزون کار دشواری است بی تردید اگر فیلم ساز از زاویه معرفت شناسانه به اطرافش بنگرد حتما حاصل کار آن خواهد بود که راه به حقیقت وجود می برد. امروز غرب مظهر خودبنیادی است از این رو سینمایش هم بی معرفت است.
دوری از معرفت و تفکر حقیقی دوری از اصالت و باورهای فرهنگی خودی است. تاسف بار اینکه انبوهی از فیلم های این سال ها و روزها رو به فرهنگ و هنر خود بنیاد غرب دارند و برایشان همیشه مرغ همسایه غازاست! تا امروزکه در این رویارویی فرهنگی سینمای این دوران به جز تعدادی که از انگشتان دست فراتر نمی رود بازی را باخته است و اصطلاحا سوخته! مگر اینکه روکند به معرفت الله.