کنفوسیوس جمله زیبایی دارد، می گوید
: شغلی را انتخاب کن که عاشق آن هستی. آن وقت یک روز هم مجبور نخواهی بود کار کنی.
این زیباترین تعریفی است که می توان از شغل و کار به دست داد.
بسیاری از افراد بدون آگاهی و دانایی
مسیر زندگی خود را تعیین می کنند و بدون آنکه بدانند وارد جاده ای میشوند که ابدا
آن جاده را دوست ندارند. چرا؟ این سخت ترین نوع زندگی است. کار باید معشوقه تو
باشد. تا زمانی که کار را دوست نداشته باشی هیچ پیشرفتی در زندگی مالی ات رخ نمی
دهد. همه افراد موفق و ثروتمند دنیا کسانی بودند که به دنبال عاشقی رفتند. آنها
کار نکردند. بلکه عاشقی کردند. از این رو هیچ وقت اظهار ناراحتی و ناامیدی
نداشتند.
شاید تعجب کنید که بگویم نود و چند
درصد مردم از کار خود ناراضی اند. کارگر ساده ناراضی است. کارمند ناراضی است.
دستفروش ناراضی است. طلافروش ناراضی است. وکیل ناراضی است. پزشک ناراضی است. صاحب میوه فروشی ناراضی است. مهندس
ناراضی است. راننده تاکسی ناراضی است. چرا ؟ آیا واقعا این شغل ها مناسب آدم ها نیست؟
واقعا این شغل ها سخت و مشقت بار است؟ آیا این شغل ها کسالت آور است؟ آیا در این
شغل ها پول نیست؟ آیا این موارد جزو شغل های پردرآمد نیستند؟ جواب همه این سوال ها منفی است. آن چه
که رضایت یا نارضایتی را بیان می کند شغل نیست بلکه علت فردی است که آن شغل را اختیار
کرده است. هیچ شغلی در ذات خود خوب و یا بد نیست. هیچ شغلی در ذات خود پول ساز نیست.
هیچ شغلی زجر آور نیست. بلکه به دلیل بی تعادلی و بی توازنی خواسته فرد با شغل
انتخاب شده ما با انبوهی از نارضایتی ها روبرو هستیم.
خیلی از افراد حتی در آستانه
بازنشستگی هم نمی دانند که چه شغلی را دوست داشتند. از این رو سالها با رنج و مشقت
کار و کار و کار کردند تا لقمه نانی بر سر سفره بیاورند و چون هیچ دلبستگی و علاقه
ای به کار نداشتند شاهد رشد و پیشرفتی در زندگی خود نبودند. انگار همه سالها فقط یک
روز بود. در صورتی که تعداد اندکی از افرادی که به سراغ عشق و علاقه خود رفتند
موفق شدند و توانستند ثروت و شهرت را از آن خود کنند.
برخی از کارشناسان بر این باورند
که افراد با سخت کوشی می توانند موفق شوند اما من چنین اعتقادی ندارم. خیلی از
افراد در مشاغل مختلف از کله سحر تا بوق شب کار می کنند اما هنوز مستاجرند. هنوز
اتومبیل شخصی ندارند. هنوز حساب بانکی خوبی ندارند. اگر ملاک موفقیت در کار سخت
کوشی است، این گروه از افراد باید ثروتمند می شدند.
مطالعه زندگی افراد موفق در ایران
و جهان نشان می دهد که یکی از اصلی ترین فاکتورهای موفقیت افرادعشق آنها به کاری
است که انجام می دهند و چون عاشقانه انجام می دهند موفق می شوند. شما وقتی عاشق
کارتان باشید سختی برای شما معنایی ندارد. تمام تلاش خود را انجام می دهید تا به
موفقیت برسید. به نظر شما ادیسون با سختی موفق شد یا با عاشقی؟ او عاشق کارش بود
که هزار بار آزمایش انجام داد تا لامپ را اختراع کند. لیونل مسی عاشق کارش است که هر سال توپ طلا می
گیرد . هنری فورد عاشق کارش بود که اتومبیل را اختراع کرد . مارک زاکر برگ مالک فیس بوک عاشق کارش است که پول از آسمان برای
او می بارد . علیرضا بیرانوند عاشق فوتبال بود که این همه سختی را به جان خرید اما
لب به اعتراض نگشود تا به تیم ملی راه پیدا کند. محمد علی کلی عاشق بوکس بود که
سختی ها را به جان می خرید . شما هم اگر عاشق کارتان باشید موفق هستید.
همه آدم های موفق دنیا به دنبال
علاقه شان رفتند . اما در ایران بسیاری از افراد هنور نمی دانند دلمشغولی آنها چیست؟
آیا علاقه آنها تبدیل به پول می شود. از نظر من جواب مثبت است. هر کس به دنبال
علاقه اش برود آن علاقه می تواند تبدیل به شغل شود و برای او پول و ثروت بیاورد.
به نظر شما جوک گفتن شغل است؟ حتمامی گویید نه.
اما ماهی صفت جوک می گوید و پول در می آورد. حسن ریوندی استنداپ کمدی می کند و پول
در می آورد. اینها آدم های موفقی در کارشان هستند. وقتی شما به دنبال علاقه تان می
روید و کارتان را خوب و عالی انجام می دهید عده ای از افراد دور شما جمع می شوند و
بابت آن مهارت یا توانایی به شما پول می دهند و آن مهارت تبدیل به شغل می شود. مگر
دویست سال قبل شوت کردن به توپ شغل بود. امروزه عده ای از افراد با توپ پول در می
آورند، از بازیکن گرفته تا مربی و سرمربی و سرپرست و مدیر فنی . شما باید به علاقه
خود توجه کنید آن گاه علاقه تان را آشکار و آن را با تمرین و تکرار به یک مهارت عالی
تبدیل کنید .وقتی در کارتان نفر اول شوید خیلی از افراد به دنبال شما می آیند و
شما شاغل می شوید.
درابتدا باید به این سوال پاسخ دهید
که آیا کارمندی را دوست دارید؟چرا؟به این سوال به درستی جواب دهید. اگر توانستید
قانع شوید کارمندی را ادامه دهید اما اگر از سر ناگزیری و بیکاری ،کارمند شدید هم
به خودتان و خانواده تان خیانت می کنید و هم به سازمان و شرکت خود.