اردیبهشت ۹۶ بود، پس از ماهها فعاليت در فضای مجازی نوبت کار و تلاش بود، موسم انتخابات فرا رسیده بود، همگی به صف شدند.
بازار داغ مباحث سیاسی، يارکشي های مرسوم، بستن لیست و چانه زنی های همیشگی، این اتفاقات حتی پارلمان شهری را هم آلوده کرده بود.
این روزها، مردمی ترین عضو شورا هم کمتر ارباب رجوع به حضورش ميپذيرفت، بررسی و وزن کردن لیست ها شوخی بردار نبود،باید در انتخابشان دقت می کردند.
ائتلاف همدلی مشهورترین لیست موجود بود، اتحاد اصلاحات و بیت آیت الله، حامیان اعتدال و دولت روحانی امید به پیروزی داشتند.
از همان ابتدا اختلافات عیان بود،کافی بود کمی تجربه کار سیاسی داشته باشی تا درک کنی، بزرگان قوم به هر طریقی بود به جمع بندی رسیدند.
پازل همدلی تکمیل شد.
اما جبهه مقابل به آنها به چشم رقیب از پیش شکست خورده می نگریست.، شایع شده بود رئیس ستادشان به استاد بزرگشان گفته برو خونه بخواب که هفت نفر از صندوق برایتان درمياورم.
روز انتخابات فرا رسید.
هیجان همیشگی بعلاوه صندوق های الکترونیکی که برای مردم نامأنوس بود، ساعت نه صبح شنبه نتایج اعلام شد،#همدلی با اختلاف شکننده پیروز انتخابات شد.
باز هم پیران میکده عاقبت خوشی برای این جریان متصور نبودند، مصادیق بسیاری درباره شکست همدلی در آینده عنوان می شد.
شهردار بعد از جلسات محرمانه و شبانه ی بسيار معرفی شد، حتی در انتخاب آن هم بین همدلی ها اختلاف بود.
مهرماه نود و شش سعید ابریشمی راد شروع به کار کرد.
از همان ابتدا خواص زیادی از جامعه خوشبین به این انتخاب نبودند.
نه اینکه دکتر سعید را ناتوان یا تحمیلی بدانند، بلکه او را بدون پشتوانه مطلوب و مناسبی می دیدند.
بسیاری اعتقاد داشتند جریان همدلی آنطور که شهردار نیازمند حمایت جانانه آنان است از او پشتیبانی نخواهند کرد.
پاییز نودوهفت فرارسید.
یک سال از کليدداري دکتر گذشت، آبشار مدخل اولین قربانی عظیم ترین پروژه تاریخ کاشان شد،آن هم شبانه.
اوج خشم و عصبانیت در جریان اقلیت.
پروژه های ناتمام،حقوقهای معوق،تعدیل و حجمی کردن عده ای از کارگران و ناخرسندی تعدادی از همدليها.
شایعه در شهر پیچید.
تصمیم جدید بخشی از جریان اکثریت:
عبور از ابریشمی،انتخاب نیکخواه.
با دستور آیت الله،مدیریت ابریشمی راد،شش ماه دیگر تمدید شد.
نوروز ۹۸ و اوج انتقادات،این بار نه به دلیل آزادسازی ها و آسفالت و امور عمرانی و حقوقهای معوق،که تمام این موارد به بهترین شکل پیش میرفت.
داستان این بار، پس از جریان حذف عطایی،پروژه زیرگذر و پخش کاشانه بود.
منتقدان اعتقاد داشتند وقتی انتقال تاسیسات و انعقاد قرارداد و انجام زيرساختها این همه زمان میبرد،پس ساخت آن چند سال طول ميکشد!؟
همچنین اقلیت شورا ادعای غیرقانونی بودن این پروژه را داشتند.
عده ای از این موضوع خبر ميدهند:ریاست شورا از عملکرد شهردار کاملا ناراضيست.
ابریشمی به پارلمان شهری احضار می گردد.
دفاعیات خود را مطرح میکند.
چهار موافق و چهار مخالف صحبت میکنند و حالا سوپرايز رئیس رو میشود،سخنرانی بعنوان مخالف!
تقریبا دیگر همگان متوجه میشوند که بازی تمام شده است.
اتفاقات شنبه سیاه شورا تا سالها در اذهان این مردم باقی میماند، درشت گویی و بی احترامی بزرگان شهر به يکديگر با هیچ بهانه ای توجیه پذیر نیست.
فرماندار همچون یک تماشاگر این تنشها را نظاره میکند، هرچند متعجب و شگفت زده نیست،گویی به او گفته بودند چنین اتفاقی رقم خواهد خورد.
پيشگويي بسیاری از فعالان سیاسی درست از آب درآمد،همدلی شکست خورد.، اما در مورد زیرگذر،دو حالت بیشتر وجود ندارد.
اگر پروژه اجرا شود با این حجم از انتقاد و مخالفت چه سرانجامی خواهد داشت؟
اگر از همین الان متوقف گردد پاسخ میلیاردها تومان هزینه از جیب این مردم مظلوم را چه کسانی مي دهند!؟
اینها بماند برای متخصصان امر،اما یک سئوال، همدلی چه شد؟