نام تو با جنگ عجین شده. تو دروازه جنوبی، دروازه جنگ، دروازه بهشت برای بسیجی ها، بیشتر انانی که به جنگ می آمدند از اهواز می گذشتند.
بسیجی ها که از شلمچه و فاو و هور و خرمشهر باز می گشتند در آغوش تو آرام می گرفتند و تو نسیم خنک کارون را به چهره های آفتاب سوخته شان هدیه می کردی.
سه راه خرمشهرت محل قرار بچه های جبهه بود و چهار راه نادری ات بازار و تفریحگاه چند ساعته بسیجی ها، بیشتر محله هایت مثل ملا شی و شیلنگ آباد و سویسه همسایه دیوار به دیوار جنگ بودند .
این سوی دیوار رزمندگان بودند و آنطرف تو بودی با مردم خونگرم ات که صبح ها لبخند هایشان با تبسم بسیجی ها در هم می آمیخت تو خانه دوم بچه های جنگ بودی.
آرامش ات ،صلابت نخلهایت و صمیمیت مردمانت هشت سال تمام بچه های جنگ را نیرو میداد ...
باز هفته دفاع مقدس شد و نامت بر سر زبانها افتاد ذهن رزمنده ها باز روانه جنوب شد و تو باز تیتر خبر های اول جهان شدی
تو که با صدای غرش هواپیما آشنا بودی، تویی که با صدای تفنگ بیگانه نبودی و تویی که سالها در آغوش گرمت چندین معراج شهدا را جای داده بودی در سالگرد دفاع مقدس بازگشتی به خون و گلوله و تفنگ ، برگشتی به سرباز و شهادت و معراج.
بعد از سی سال باز بوی باروت را استشمام کردی و باز هم کبوترانت با صدای گلوله از روی درختها پریدند اما اینبار بعثی ها نبودند تانک و هواپیما نبود که در گوش تو این صدا به بازی بچه گانه شبیه بود. گوش تو پر بود از عربد ه های صدام، پس لاف چند فریب خورده را جدی نگرفتی.
می دانم شهر نخلهای استوار، با نسیم های کوچک خم نمیشود و خروش کارون به ترقه بازی های کودکانه عادت دارد.
اما پس از سالها صدای گلوله در هوای شرجی اهواز دلم را برد به جنوب به دو کوهه به پایگاه بهشتی به قرار گاه کربلا راستی اهواز قرمان داشتم طعم شرجی و باروت و ایثار را فراموش می کردم ، داشت یادم میرفت آن روزه را.
راستش را بخواهی هفته دفاع مقدس در تقویم ها جا خوش کرده است اما صدای تفنگ هایی که کودک چهار ساله را نشانه رفته بود بیدارم کرد و تازه یادم آمد که هفته جنگ است و تازه فهمیدم که سی سال از دفاع دورم.
مرا ببخش اهوار، مرا حلال کن خرمشهر، زرق و برق شهر تاریکی سنگر را از ذهنم برده است.
سوسنگرد، هور، کانال ماهی، خیبر، اروند، ام الرساس، کرخه، کارون و.......آه داشتم این اسم های زیبای جنوبی را در مسیر شمال فراموش می کردم خورشید از کارون طلوع کرد دستی به روی ماشه رفت، صدای گلوله در فضا پیچید و از خواب پریدم و.......