کربلا دایرةالمعارف عشق و ایثار و بندگی، قاموس فداکاری و جانبازی، منظومه عشق بازی و کهکشان ایثار که شاه کلید آن اربعین است.
به گزارش خبرنگار پورتال خبری کاشان/ همراهان زایر، مخاطبان گزارش های اربعین عصر روز شنبه 13 آبان96 مطابق با15 صفر 1439پس از طی مسیر پنج کیلومتری حرم امیر المومنین علی علیه السلام به عمود یک رسیدم.
مواکب پذیرایی ایرانی ها از همه استان ها، شهرستان ها و شهرها با پذیرایی های سنتی و ویژه آنها در این مسیر تا کربلا بسیار جالب توجه و مورد استقبال زایرین است که دعای خیر آنها را برای بانیان نیکوکار به همراه دارد.
موکب جان نثاران حضرت زینب (س)قمصر کاشان نخستین موکبی در نجف بود که طعم شیرین، معطر و رنگی شربت زعفران و گلاب آن کامم را در هوای گرم و آفتاب داغ ظهر نجف شیرین و خنک کرد.
موکب امامزاده محمد(ع) نوش آباد با شربت بیدمشک، چای گلاب و غذا،
موکب چهارمحال بختیاری با پخت روزانه 12 هزار کباب و 6 هزار نان سنتی با عنوان کاکولی ( طبخ آن با شیر، زعفران، کشمش، گل رنگ، آرد و شکر)،توزیع روزانه یک تن فالوده شیرازی،20 هزار تن شربت انجیر و خاکشیر و روزی 10 هزار غذا در موکب جابر بن عبدالله انصاری از شهرستان خرامه استانفارس ، موکب ثارالله میمند فارس در عمود 518 با شربت نعنا، پذیرایی خنک و دلچسبی بود که گرما و عطش زایران را با شیرینی این شربت ها خنک می کرد.
اما رزق ما با شربت زعفران از یکی از موکب های مشهد مقدس که متبرک از آب زمزم بود پربرکت ترین روزی خوش گواری بود که عطشمان را سیراب کرد.
هر چه از زيبايي ها، بخشش ها، مهربانی ها، خیرات و توزیع نذورات بانیان خیر ایرانی و عراقی در طریق کربلا بگویم کم گفته ام.
چاپ عبارات یا لثارات الحسین، لبیک یا حیدر، لبیک یا حسین، امان از دل زینب، طریق الی کربلا،طریق الی القدس، طریق کربلا طریق الاحرار و نایب الزیاره ام زیر تصویر مقام معظم رهبری روی کوله ها و پیشانی بندها حکایت بی نظیر عاشقی است که هر سال زینت بخش و روشنی ده راه کربلا است.
فرهنگ مهدویت و انتظار نیز با عبارات "یا صاحب الزمان (عج) تک تک قدم هایم را نذر آمدنت کردم"،" مولاي غریب یا صاحب الزمان با هر قدم نذر آمدن تو آمده ام"و" آمده ام بسوی تو تا تو بسوی ظهور بیایی" نوشته بر روی کوله پشتی ها حقیقت زیارت اربعین مقدمه ای بر ظهور صاحب العصر را معنا می کند.
بعضی زایرین نیز با شرکت در طرح نایب الشهید و نایب الزیاره کارت تصاویر زیبای شهدای عراقی و ایرانی مدافع حرم یا دفاع مقدس را با اسامی آنها بر کوله پشتی های خود حمایل کرده بودند تا بگویند اگر امروز ما کربلا می رویم از برکت خون مطهر شما آزادمردان باغیرتی است که دست از جان و زندگی شستید و فنا فی الله شدید.
برخی دیگر نیز تصاویر پدر و مادرهای مریض یا مرحوم خود را چاپ کرده بودند و زیر آن نوشته بودند پدر و مادر عزیز به یادتان هستنم تا همه بدانیم اگر امروز با تربیت حسینی در مسیر کربلا هستیم از لقمه حلال پدران و شیر مادرانی است که با اشک چشمشان بر عاشورا در جانمان عجین شد.
تمثال های امام راحل، مقام عظمای ولایت، آیت الله سیستانی، سید حسن نصرالله، مقتدا صدر، احمدی تهرانی پدر موشکی ایران، سردار سلیمانی، حاج ابراهیم همت، شهید محسن حججی، شهید ابراهیم هادی، احمد متوسلیان، سردار احمد کاظمی، شهید برونسی، سردار همدانیان، مجید قربانخانی، مصطفی صدرزاده، عباس آسیمه، محمود رضا بيضايي و سایر شهدای مدافع حرم و جنگ تحمیلی روی کوله پشتی ها، روی چادرهای بانوان، سربندها و پیشانی بندهای مزین به اسامی متبرک ایمه اطهار چون ستارگانی روشن مسير را درخشان و نورافشاني می کرد.
حتی هر یک از عمودها نیز با بنر بزرگ تصاویر شهدای عراق پرتوافشانی می کرد.
اما همه شور و شعور و شعف معنوی مسیر به حرکت در پرچم ها وبیرق های مشکی، سبز وسرخمزین به تمثال سیدالشهدا و ابوالفضل العباس
و حتی پرچم های ایران و عراق بود که در دست زنان، مردان، کودکان و جوانان بر رخ آسمان موج می خورد.
با دیدن این همه نماد و معارف زیبا وجودت سرشار از انرژی، حماسه، غیرت و افتخار و مباهات بر آسمانیان می شود.
غیرت از این جهت که وقتی زیر بیرق حسین رفتی و زایر اربعین شدی دیگر نباید آدم سابق باشی و حسین وار زندگی کنی و حسینی بمیری و فخر و مباهات از اين جهت که ما توفیق پیدا کردی تا در جمع عاشقی قرار بگیری که اسامیشان ثبت شده و مورد شفاعت سیدالشهدا است.
علاوه بر همه این تفصیلات برخی نیز کار وتخصص و داشته های خود را برای اربعین با کمال میل و افتخار خرج می کردند مثل آن جوانی که این عبارت را روی کوله اش به سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی نوشته بود: " من یک پزشک هستم در صورت نیاز اطلاع دهید".
جوانان و نوجوانانی که پیراهن های مشکی مزین به تمثال شهید حججی و ابراهیم هادی را بر تن داشتند و عکس های شهدایی را که نایب الزیاره آنها بودند نمادهای عاشقی و شور حسینی است که به اشکال مختلف مایه شور و شعور معنوی این سفر شده است.
اینجا هر کسی هر خدمتی از دستش بر می آید دریغ نمی کند اینجا همه خوبی ها و مهربانی ها به توان حسین می رسد و شور و شعور علوی بین همه تقسیم می شود.
آنچه که در این پیاده روی و همایش بزرگ جهانی قابل توجه و تامل است
شور و حال عاشقانه و خالصانه جوانان، زنان و اطفال و کودکان ایرانی همراه پدر و مادرهایشان است.
این شرح بی نهایت قابل توصیف نیست
بعضی جوانان در مسیر راه چفیه بر سر کشیده با قرایت زیارت عاشورا یا گوش سپردن به نوای مرثیه های سوزناک غبار از دل می شویند و با راز و نیاز اربعینی پر پرواز می گیرند.
شور و حال معنوي مشایه اربعین ( پیاده روی) با همه این زیبایی ها مضاعف و صد چندان می شود تو گویی این جماعت با هر یک قدم در این بحر بی کران الماس نور از صدف قلبشان می گیرند و بر آسمانیان خودنمایی می کنند.
روز شنبه 13 آبان 54 عمود روز یکشنبه 14 آبان تا عمود 350و روز دوشنبه15 آبان نیز از عمود 350 تا عمود 760 طی کردم.
صبح روز دوشنبه که پس از نماز صبح پیاده روی را شروع کردم باران نیز جلوی قدم های زایران
ش الماس پاشید و دانه های بیشمار رحمت الهی را پیک استجابت هر قدم زایران کرد.
بارش باران که شروع شد سد دلم نیز شکست سیل اشکم بر ساحل چشمانم جاری شد با خود نجوایی حزن انگیز را مترنم شدم.
خدايا کاش عاشورا هم در کربلا باران می آمد تا عطش اطفال حرم سیراب شود.
کاش قطره های از قطرات باران در دستان رباب جمع میشد تا بر غنچه دهان طفل 6 ماهه اش ریزد و عطش علی اصغر را بخشکاند.
کاش آن موقع که خاتم کربلا از قحط آب سلیمان کربلا در کام گرفت قطرات باران بر گلبرگ سیمای حضرت علی اکبر علیه السلام می ریخت.
کاش باران در کربلا می بارید تا مشک عباس پر می شد و العطش العطش عموجان اطفال شنیده نمی شد.
با خود گفتم باران کاش در مشک سقا تلاطم می کردی تا نهر علمی شرمنده عباس نشود و علمدار به تقصیر نگاه در آب و کفین بر آب زدن چشمان قشنگ و دستان حیدریش را ندهد.
کاش باران در کربلا می آمد وانتظار رقیه و کودکان حرم جلوی خیمه ها برای آمدن عمو به پایان می رسید.
کاش کربلا باران می بارید...
تا برگی از دیگر از سفرنامه اربعین در روز سه شنبه 16 آبان از شراب طهور معنویت معرفت و بصیرت سیراب شوید.