کربلا جغرافیایی به گستردگی مساحت قلب های عاشق از دروازه اربعین با رمز عاشورا است.
به گزارش خبرنگار پورتال خبری کاشان/ پایگاه خبری حج، همراهان زایر، مخاطبان گزارش های اربعین صبح سه شنبه 16 آبان1396 مطابق با 18 صفر الاحزان سال 1439 هجری قمری بعد نماز صبح پیاده روی را از عمود 760 شروع کردم.
حال وهوای معنوی و زیبای زایران کشورهای مختلف در بین راه بسیار دیدنی، تاثیرگذار و الهام بخش لحظات عرفانی و روحانی است.
امسال علاوه بر حضور زایران ایرانی، عراقی آذربایجانی، هندی و سایر کشورهای دیگر شرکت زایران پاکستانی بسیار چشمگیر است.
مداحی و سینه زنی برادران و خواهران پاکستانی به زبان اردو در مسیر زيبايي گستره حسین کشتی نجات و چراغ هدایت را برای بشریت تداعی می کند.
پخش دعای اربعین بین زایرین و طنین قرایت زیارت عاشورا و نوحه هایی که هر یک از گروه ها از طریق دستگاه های بلندگوی همراه پخش می کنند و پای آن بر سر سینه می زنند دریایی از شور و شعور حسینی آمیخته به مهر علوی است.
*غلام پیر ابا عبدالله از سبزوار که همسرش را اربعینی کرد
اینجا هر موضوعی هزاران طرح و تفسیر دارد واژه ها ناتوان، قلم عاجز و زبان از وصف از این همه زیبایی قاصراست.
حضور پیرزن شیرازی سیده صغری شهبازی 85 ساله از استان فارس با كمر خمیده و لباس های محلی که به همراه نوه اش آمده است، فاطمه تستبندی از منطقه جوین روستای عباس آباد ملک از شهرستان سبزوار که به سفارش همسر مرحومش حجت الاسلام شیخ علی اصغر مجاهد، پیر غلام ابا عبدالله آمده است و می گوید همسرم سال گذشته برای اولین و آخرین بار با من اربعین به کربلا آمد و در سفر بیمار شد و باانتقال به ایران فوت شد امسال من تصمیم به آمدن نداشتم خودش نبود که مرا بیاورد خیلی مهربان بود سال گذشته خیلی حواسش به من بود و همه زیارات مرا با ویلچر بود امسال گفتم وقتی نیست چگونه بیایم به خوابم آمد و گفت امسال زیارت اربعین را حتما با پسرانمان بیا من هم با دو پسرم آمدیدم.
* حسین محور عشق است که همه را جذب خود می کند.
اسمیرا نحمدواSmirk Nahmadova زایری از کشور آذربایجان می گوید حسین عشق است این عشق است که همه را با هر شرایطی به کربلا می کشاند.
*طبیب در اربعین است
حنان مادر عباس ابن احمد نواض 2 ساله از موصل نیز می گوید عباس یکدفعه بر اثر یک بیماری در سرش دچار نابینایی و فلج شد همه جا او را دکتر بردم هیچ فایده ای نداشت با خود گفتم طبیب در مشایه اربعین است می آیم تا عباس بن علی علیه السلام شفای فرزندم را از برکت زایرین حسین بدهد.
پذیرایی و محبت و معرفت بی نظیر، بی منت، صادقانه و خالصانه و عاشقانه عراقی ها در مواکب و مبیت ها که شب برای اسکان زایرین را می برند داستان دیگری است که خود گزارش جداگانه می طلبد.
علاوه بر اینها حضور نیروهای خدماتی درمانی، هلال احمر و شهرداری ایران در نجف، طریق مشایه و بلدیه عراق و عتبه حسینیه در نزدیک کربلا، حتی دوخت کفش و کیف زایران و انواع خدماتی که اینجا در راه مورد نیاز زایران است داستان واقعی همدلی و همزبانی جماعتی است که قطره قطره به هم می پیوندند تا به اقیانوس بیکران اربعین حسینی زیر پرچم سبز علوی برسند.
اما آنچه که با دیدن این صحنه ها و استفاده از همه خدمات دلت را می سوزاند و تیر آتشین آه را بر جگرت می نشاند تداعی لحظاتی است که کاروان امام و خیام حرم چگونه آمدند و چگونه رفتند.
آب می بینم لب خشک و عطشان کودکان حرم را یاد می کنم، شیر می بینم دلم از حنجر پاره پاره اصغر آتش می گیرد و با خود می گویم خدايا کجا بودند اینها روزی که عمه جان سادات با اسرا راهی شام شد.
اینجا در تمام مسیر به ما عطر می زنند اما یزیدیان به رقیه سیلی زدند،به ما آب و شربت و شیر وچایی و غذا می دهند اما حرمله ملعون حلق علی اصغر را با تیر سه شعبه سیراب کرد، اینجا همه را احترام می کنند و خاک پایشان را سرمه چشم می کنند اما کوردلان لشکر عمرسعد دل کودکان حسین را لرزاندند و ترساندند.
اینجا آب آزاد است اما ساقی نیست و اصغر در گهواره تکان نمی خورد.
اینجا سرزمین آب و آتش و عطش است اینجا کربلاست...
تا ادامه سفرنامه اربعین از فردا چهارشنبه 17 آبان به کربلا جرعه نوش جام معرفت و بصیرت حسینی باشید.
یا زهرا