در مسير خودروي زني را ديديم که پس از عبور از
ما ايستاد و سپس پياده شد و فرزندش را نشانمان داد....
براي هجدمين بار پاي خود را در رکاب زيارت
نهادهاند...براي هجدمين بار از زادگاه کويري عازم آستان غريبنوازان شدهاند...براي
هجدهمين بار از يک سفر يکهزار و 300 کيلومتري بازگشتهاند اما اين بار کمي متفاوتتر؛
«از حرم تا حرم»، اين بار با پرچم «غريبالغربا»، ماه سوگ سالار شهيدان را براي عزيمت
هر ساله برگزيدهاند تا اين بار رايحه کربلاي ايران را با عطر محرم به
مشهدالرضا(ع) برسانند.
آري کاروان دوچرخهسواران سازمان فرهنگي ورزشي
شهرداري کاشان براي هجدمين سال از اين سفر آشنا بازگشت و خود را مهياي ديداري ميکند؛
در پيش بودن اربعين حسيني و حال و هواي کربلايي اين کاروان دوچرخهسواري فرصت خوبي
است تا از اين سفيران فرهنگي و ورزشي ديارمان يادي کنيم ؛ به همين بهانه با سجاد
مظفريتبار معاون سازمان و سرپرست اين گروه همکلام شديم و در مورد خاطرات و
ناکفتههاي اين سفر 10 روزه، با وي همکلام شديم که مشروح آن را در زير ميخوانيد:
در ابتدا کمي از کاروان دوچرخهسواري غريبالغربا
بگوييد؟
اين کاروان ترکيبي از تيمهاي دوچرخهسواري
منطقه کاشان بود که در قالب تيم دوچرخهسواري سازمان فرهنگي ورزشي شهرداري کاشان
با عنوان غريبالغربا هجدمين سفر خود را به سمت مشهدالرضا(ع) انجام دادند.
راستي چرا نام «غريب الغربا» را براي اين
کاروان برگزيديد؟
دليل آن انحصار اين لقب براي دو امام همام است؛
امام حسين(ع) و امام رضا(ع) تنها معصوماني هستند که از عنوان مشخص «غريب الغربا»
برخوردارند؛ و به واسطه مقصد حرکت و همچنين ايام اين اعزام تصميم بر آن شد تا اين
نام براي کاروان دوچرخهسواري انتخاب شود.
يکي از نقاط تمايز ديگر نيز اين بود که بر خلاف
سالهاي گذشته به جاي دهه کرامت، ايام محرم را زمان برگزاري اين حرکت قرار داديد؟
بله!به دليل آنکه به هر حال مبدأ حرکت مشهد
اردهال به عنوان کربلاي ايران بود و بايد در اين حرکت پيوندي معنادار ميان زمان و
نقطه آغازين آن برقرار ميشد به اين دليل براي حاکم شدن حال و هواي کربلايي بيشتر
بر حرکت اعزامشدگان از دارالمومنين و خطه کربلاي ايران اين ايام مقدس براي اين
اعزام درنظرگرفته شد.
آغاز حرکت کاروان با زيارت قبور شهدا آغاز شد و
اعزام دوچرخهسواران از شهرداري صورت گرفت..کمي در مورد اين انتخابها توضيح دهيد.
از ميان کاروان دوچرخهسواري، چندين نفر متعلق
به خانواده شهدا بودند و حدود شش نفر نيز سابقه حضور در جبهه داشتند بنابراين بهترين
اين اقدام تنها يک حرکت نمادين نبود بلکه تمهيدي بود که براي تزريق انگيزه و روحيه
معنوي که لازمه اين اعزام است از آن بهره گرفته شد؛ در مورد انتخاب شهرداري براي
اعزام رسمي تيم دوچرخهسواري، پيشينه اين مکان به عنوان محلي براي اعزام رزمندگان
به جبهههاي حق عليه باطل، علت اصلي به شمار ميرفت.
تيم دوچرخهسواري غريبالغربا تنها از 11
دوچرخهسوار در اين حرکت بهره گرفت..علت آن چه بود؟
دليل مشخصي دارد! در انتخاب دوچرخهسواران براي
يک حرکت ارزشي و معنوي تنها نبايد تقاضا و اشتياق و حتي مهارت ملاک قرار گيرد بلکه
بايد شخصيت و رفتار و حسن شهرت افراد حاضر در تيم نيز مدنظر باشد؛ خصيصهاي که در
انتخاب تيم سازمان فرهنگي ورزشي شهرداري کاشان با اهتمام ويژهاي دنبال ميشود و
تنها به بعد ورزشي و مهارتي اکتفا نميگردد.
افراد منتخب کاروان غريبالغربا از ميان چند
متقاضي انتخاب شدند؟
از ميان 115 نفر متقاضي براي حضور در اين
کاروان، اين 11 نفر توفيق رکابزني پيدا کردند که پس از دو ماه تمرين فشرده و سخت
و 120 ساعت فعاليت تمريني در قالب استقامت و تکنيکهاي دوچرخهسواري براي اين
اعزام مهيا شدند.
شيرينترين خاطرهاي که از اين سفر 10 روزه ميتوانيد
براي ما تعريف کنيد....
سراسر اين حرکت به برکت صاحب نام آن سرشار از
خاطره است اما گريه دو مادر را هيچگاه نميتوانم فراموش کنم مانند ساير اعضاي تيم...گريه
نخست مربوط به مادري ميشود که بر سر مزار شهيدي نشسته بود وقتي با او همکلام شديم
از پسري گفت که تنها 10 روز از سربازياش مانده بود و اشرار حاشيه مرز، بيرحمانه
او را به شهادت رسانده بودند اين گريهها آنچنان بيامان و مادر آنچنان بيقرار
بود که فضاي اعضاي تيم را تا ساعتها تحت تأثير قرار داد.
و گريه مادر دوم...
گريه مادر دوم از جنس متفاوت بود...در مسير
خودروي زني را ديديم که پس از عبور از ما ايستاد و سپس پياده شد و فرزندش را نشانمان
داد...کودکي بود معلول؛ مادر که پس از اطلاع مقصد حرکتمان، به استقبالمان آمده
بود با چشماني اشکبار و صدايي لرزان اما بااميد از ما التماس دعا داشت...حال اعضاي
تيم در آن هنگام و حتي دهها کيلومتر بعد وصفناشدني است...به گونهاي که حتي يکي
از اعضاي تيم تا پايان سفر از اين اتفاق منقلب بود.
کمي هم از سختيها و مشکلات حرکت در مسير بگوييد؟
کسي که هدفي معنوي و مقصدي مقدس دارد متوجه سختيها
نميشود اما به هر حال يکهزار و 300 کيلومتر رکابزني، دوري 10 روزي اعضاي تيم از
خانواده، نابسامانيهاي جوي و شرايط آب وهوايي ناپايدار، برف؛ لغزنده بودن جاده
و...همه اينها گرچه در برخي مواقع بسيار آزاردهنده بودند اما به هر حال با هدف زيارت
امام رئوف قابل تحمل و البته شيرين ميشدند.
نوع ميزبانيها از کاروانتان چگونه بود؟
همه مسئولان شهرهاي در مسير اعم از فرمانداران،
شهرداران، روساي شوراها، مديرکلهاي ورزش
و جوانان و ساير مسئولان اجرايي و فرهنگي شهرها به استقبال کاروان دوچرخهسواري غريبالغربا
آمده و با گرمي و صميمت ويژهاي با اعضاي تيم برخورد ميکردند و هموطنان نيز؛ با ميهماننوازي
ويژهاي خاطرهاي خوش را در ذهنمان به يادگار گذاشتند.
مقايسهاي که ناخودآگاه اين استقبال با ميزان
توجه در کاشان به وجود ميآيد؟
مقايسه؟! بايد بدانيد در طول مسير چندين بار از
تيم ما خواسته شد تا حرکتي مشابه براي ساير مناطق و شهرستانها اجرا کنند همراه با
حمايتهاي مالي و تأمين امکانات اما چون هدف ما از اين حرکت علاوه بر يک اقدام
معنوي و ارزشي، معرفي خطه خود و البته کربلاي ايران است نميتوانستيم بپذيريم اما
متأسفانه به جز سازمان فرهنگي ورزشي و به نوعي مديريت شهري، هيچ اقدامي براي حمايت
از اين تيم در شهرستان وجود ندارد و همه به وعده و وعيد خلاصه شده است.
معرفي مشهد اردهال به عنوان کربلاي ايران را يکي
از اهداف اصلي خود بيان کرديد...چه ميزان آشنايي در اين خصوص وجود دارد؟
اگر بگويم اين آشنايي بسيار اندک است سخن غلوآميزي
نگفتهام؛ در مسير افراد بسياري از من از کربلاي ايران و مشهد اردهال جويا شدند و
در حالي که آن ايام نزديک به مناسبت برگزاري آيين قاليشويان هم بود اما باز افراد
چنداني از اين امامزاده واجب التعظيم و حتي آيين بزرگداشت وي چيزي نميدانستند...که
نشان ميدهد در شناساندن اين فرزند معصوم جقدر ناموفق بودهايم.
چقدر اعزام اين کاروان توانست برآشنايي بيفزايد؟
قطعا با شيوههايي مانند معرفي چهره به چهره و
پوشش رسانهاي که در طول مسير بواسطه اين حرکت انجام شد و در 18 برنامه خبري،
منعکس گرديد توانست نقش خود را در شناساندن نام کربلاي ايران تا حد امکان ايفا کند
اما به هر حال بايد اقدامات جديتري در اين زمينه صورت گيرد.
آيا اين کاروان به جز يک حرکت نمادين توانسته
تأثير خود را در ورزش دوچرخهسواري ايفا کند؟
البته!زماني که اين حرکت در دو دهه پيش آغاز شد
شايد به اندازه انگشتان دست، دوچرخهسوار حرفهاي در اين شهر وجود نداشت اما شوق زيارت
امام رئوف و استمرار آن توانست جرقه علاقهمندي
را در نوجوانان و جوانان کاشاني به وجود آورد و زمينهساز پرورش اين همه افراد توانمند
و مستعد در اين خطه شود.
به روزي که به هر دليلي توفيق حضور و سرپرستي
در اين کاروان از شما سلب شود فکر کردهايد؟
خير! نميخواهم هم به آن فکر کنم؛ آن روز نميدانم
چه خواهم شد....