صفحه اصلی | درباره ما | ارتباط با ما | تبـلیـغات

 
 

 
    

رهبر معظم انقلاب اسلامی سال 1403 را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری کرد

 
 

 تصویر منتخب 

 




 

 پیوندها 

 

  شهرداري هاي اقليم بزرگ کاشان

  دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي کاشان

  روستاهاي منطقه کاشان

  صفحات ورزشي كاشان

  صفحات اخبار اقليم بزرگ كاشان

  مراکز ، دفاتر و کانونهاي غيردولتي کاشان

  پایگاههای اطلاع رسانی

  جستجوگرها

  خبرگزاری های داخلی

  دوستان پورتال خبري کاشان

  مراکز ، دفاتر و ادارات دولتی کاشان

 
  مشروح خبر    

چهار‌شنبه 26 آبان 1395 - 55 : 22

نویسنده : محمد ملک آبادی

کد خبر : 18146

4346 بازدید


  از تحصيلات پزشکي تا تدريس در دانشگاه حريم اهل بيت

شهيد مدافع حرم كه فردا پنجشنبه27 آبان در كاشان تشييع مي شود دانشجوي رشته پزشكي بود


 
به گزارش پورتال خبري كاشان، به نقل از كاشان اول، پدر محمدرضا مي گويد: وقتي پسرم از سفرهاي اول برمي گشت، عکس ها و فيلم هايي را که از سوريه و نبردها گرفته بود، به ما نشان مي داد. ما وحشت مي کرديم. اما محمدرضا مي خنديد و مي گفت: مرگ که ترس ندارد!

جنازه محمدرضا را که به ايران مي آورند، پدر و مادرش را هم که ساکن افغانستان بودند، خبردار مي کنند. مادرش مي گويد: اجازه نمي دهم پسرم را دفن کنيد؛ بايد محمدرضا را ببينم.
 
دولت افغانستان، صدور ويزاي والدين محمدرضا را براي سفر به ايران، دو ماه طول مي دهد و در همه اين مدت، بدن پاک مدافع شهيد حرم حضرت زينب(س) در سردخانه باقي مي ماند.
 
محمدرضا سکندري جوان ۲۰ ساله اي که پس از چهار سال تحصيل در رشته پزشکي در دانشگاه سرپل افغانستان، براي تکميل تحصيلاتش به ايران مي آيد؛ اما به اين نتيجه مي رسد که اگر تحصيلاتش را در دانشگاه «حرم» در سوريه ادامه دهد، خواهد توانست دردهاي معنوي را درمان کند. حتي اگر به قيمت مبتلا شدن به همه دردهاي دنيوي باشد.

پدر و مادر محمدرضا ساکن شهر کاشان در افغانستان هستند! بله! افغانستان هم کاشان دارد. يکي از شهرهاي ايالت سرپل که به زبان خودشان مي شود «ولايت سرپل». همه آبا و اجدادشان در اين شهر زندگي کرده و مي کنند. براي محمدرضا، همان جا مراسم ختم مي گيرند. تأخير در صدور ويزا، به لب آمدن جان والدين اين شهيد را تعجيل مي کند.
 
بالاخره پس دو ماه و اندي، پدر و مادر به ايران مي رسند. ميهمان مي شوند در خانه عمه محمدرضا که در کاشانِ ايران ساکن هستند!
 
براي ملاقات اين خانواده شهيد، شماره تماس صاحبخانه را پيدا مي کنيم و اجازه مي گيريم تا به ديدنشان برويم. به گرمي قبول مي کنند. طوري که شرمنده مي شويم که انگار ما هستيم که بر آنها منت داريم!
 
خانه عمه محمدرضا را به زحمت پيدا مي کنيم. در کوچه پس کوچه هاي حاشيه کاشان. پدر و مادر محمدرضا و عمه و شوهر عمه به استقبال ما مي آيند. چهره هايشان پوشيده از يک غم تؤام با آرامش است.
 
مادر شهيد مي گويد: «خواب ديدم فرزندم کوچک شده و نوزاد است. او را بغل کردم و لالايي برايش خواندم. ديدم کتف فرزندم سياه شده و کنار صورتش هم. بارها اين خواب را ديده ام و از خواب مي پرم. مي‌خواهم ببينم فرزندم چگونه شده است.»
 
با گريه ادامه مي دهد: گاهي در منزل، بچه ها را دعوا مي کردم که شلوغ نکنند. به من مي‌گفت: مادر! اصلا ناراحت نشو! با بچه ها دعوا نکن. دنيا تمام مي‌شود. از دعوا با کودکان خيلي مرا نهي مي کرد.
 
مادر همان طور که چشمان سرخ شده خود را از اشک پاک مي کند و باز بيصدا گريه مي کند، آرام مي گويد: «بند دنيا نبود. چيزي را مال خودش نمي‌دانست. بخشندگي فراوان داشت. از همه بچه هايم خوش خلق تر بود.»
 
 
 پدر شهيد که آه حسرت مي کشد و آرزوهايش را براي جگرگوشه خود، برباد رفته مي بيند، با اميد به جايگاه آخرتي فرزندش، خود را آرام مي کند.
 
او مي گويد: وقتي محمدرضا از سفرهاي اول برمي گشت، عکس ها و فيلم هايي را که از سوريه و نبردها گرفته بود، به ما نشان مي داد. ما وحشت مي کرديم. اما محمدرضا مي خنديد و مي گفت: مرگ که ترس ندارد!
 
پدر محمدرضا بدون اينکه به ما نگاه کند، به گوشه اي خيره مي ماند و از شوق فرزندش براي رفتن به کربلا روايت مي کند. با همان لهجه غليظ که براي فهميدن کلمات و جملاتش، توجه ما را حسابي به خودش جلب مي کند، مي گويد: همان سالي که کربلا آزاد شد، خانوادگي به زيارت رفتيم. آن زمان محمدرضا بچه کوچکي بود.
 
و ادامه مي دهد: اين اواخر محمدرضا هميشه مي گفت: «من آن زمان خيلي کوچک بوده ام که مرا به کربلا برده ايد. بايد پولي در بياورم و به کربلا بروم.» دست آخر هم داغ کربلا به دلش ماند.
 
آقاي سکندري، پدر هشت فرزند است که با سفر آخرتي يکي از فرزندانش، چهار پسر و سه دختر برايش باقي مي مانند. پسر اولش سرباز دولت افغانستان است و محمدرضا که پزشک خانواده بوده است، فرزند دومش به حساب مي آيد.
 
دو پسر ديگر او هم که يکي تازه راه رفتن را ياد گرفته و ديگري اندکي از او بزرگتر است، هنگام مصاحبه ما با کنجکاوي، ميهمانان را مي پايند و گاهي هم با گريه خود، توجه ها را جلب مي کنند. طبيعي هم هست. آنان به هيچ وجه، نمونه چنين توجهي را پيش از اين نديده اند.
 
دختر عمه محمدرضا که شوهرش با محمدرضا همرزم و در هنگام شهادت با او همراه بوده است، زبان گوياي احوالات اين خانواده است.
 
او که مادر دو دختر کوچک است، بهتر از همه، شنيده هايش را از پسردايي اش؛ محمدرضا روايت مي کند. هرآنچه که در طول اين روزهاي پس از شهادت محمدرضا از شوهرش و قبلتر از خود محمدرضا شنيده است، به شيوايي هرچه تمام تر بيان مي کند. انگار زينبي است که دارد حماسه شهداي کربلا را ابلاغ مي کند تا کربلا در کربلا نماند و امروز سوريه در سوريه.
 
مي گويد دفعه آخر که محمدرضا آمده بود، خيلي نوراني تر شده بود. انگار يک شکل ديگري شده بود. خيلي تعجب کردم. حالتهايش هم فرق کرده بود. انگار خيلي مردانه تر و قويتر شده بود. خداحافظي اش هم با دفعات ديگر فرق داشت.
 
با بغض ادامه مي دهد: ما دفعه آخر که محمدرضا و همسرم رفتند، مخالف بوديم. چون خانواده ايران نبودند. ولي رفتند. بعد در جنگ و عمليات، همسرم مي‌گفت صدا ناگهان زياد شد و پس از اصابت موشک کورنت در نزديکي ما، اکثر افرادي که دور من بودند شهيد شدند.
 
از قول شوهرش توضيح مي دهد: من ترکش خورده بودم. گاهي بيهوش مي شدم. ولي يک لحظه که به هوش آمدم، از رنگ لباس محمدرضا که با همه فرق داشت، او را شناختم و فهميدم که شهيد شده است.
 
 
عيسي داماد عمه محمدرضاست و همرزم محمدرضا هم بوده است. در هنگام برخورد موشک در موقعيت حضور داشته و دچار موج گرفتگي و برخورد ترکش قرار مي گيرد. عيسي مي گويد: وقتي محمدرضا را ديدم که تکان نمي خورد، فهميدم که شهيد شده است. خودم هم خيلي تقلا کردم تا فهميدند شهيد نشده ام.
 
عيسي با حالت غبطه بيان مي کند: محمدرضا همه کاري بلد بود و چون درس هم خوانده بود، همه کاري از او بر مي آمد. هيچ گاه نمي گفت اين کار را انجام نمي دهم.
 
داماد عمه محمدرضا، عکس محمدرضا را کنار عکس ديگري که روي ديوار اتاق نصب است به ما نشان مي دهد و مي گويد: پسرعموي محمدرضا، چند ماه قبل از او شهيد شده بود و محمدرضا آنقدر شوق شهادت داشت که عکس خود را کنار عکس «قربانعلي» زده بود و مرتباً مي گفت من هم بايد شهيد شوم.
 
در ضمن گفتگوها، گله و شکايت شوهر عمه از دولت افغانستان زياد مي شود که چه موانعي را بر سر راه مدافعان حرم قرار مي دهند و چگونه مشکل تراشي مي کنند. مي گويد دولت افغانستان، اسم اينها را در «اينترنک» – و منظورش همان اينترنت است! -مي زند و همه مشخصات و عکس هايشان را مي آورد و حتي کار را به بازداشت و جريمه نقدي هم مي کشاند.
 
همين هشدارهاست که ما را در رسانه اي کردن خيلي از جزئيات اين نهضت بيداري افاغنه و حرکت تاريخ ساز آنها، محتاط تر مي کند…
 
جنازه شهيد مدافع حرم، محمدرضا سکندري، فردا پنجشنبه ساعت ۹ صبح از مقابل سپاه کاشان به طرف ميدان کمال الملک تشييع مي شود.

برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی پورتال خبری کاشان اینجا کلیک کنید.

امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع "پورتال خبری كاشان" مجاز است.






 


 

 گزارش تصویری 

 
 

 ارسال تبلیغات 

 

 

 تبلیغات 

 

مشهد اردهال کاشان



 

 مطالب ویژه 

 

 بازی آنلاین /دور هم نشسته بودند و سرشان را کرده بودند توی موبایل‌هایشان



 

 دادگاه تجدید نظر کاشان در سکوت خبری به اصفهان رفت!!! / تجدید نظر در کاشان تجدید نظر نشد



 

 دوباره پرواز کاشان، اما نه از جیب مردم



 

 مردها و نامرد ها



 

 دادگاه تجدید نظر کاشان پرید



 

 هجمه بر علیه ضابطه، ضابطی بهانه است



 

 ریزش و رویش



 

 همایش شیرخوارگان حسینی در کاشان برگزار شد



 

 فرودگاه کاشان روی هوا است/ چقدر این روزها جای پروازهای کاشان، مشهد و نجف خالی است



 

 به تلخی گناه



 
 

 پربازدیدترین 

 
 دانشجوی کاشانی پژوهشگر برتر کشور شد

 تير كاليبر دشمن قلب بزرگ سردار علي معمار را شكافت و به قلب بي سيم چي با وفايش

 تدوین پایان نامه های دانشگاه پیام نور کاشا ن در حفظ و احیای میراث مکتوب عالمان و فقیهان ملی

 آيين حفظ خواني قرآن؛ ميراث معنوي کاشان / عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد

 به بهانه برگزاري يك مراسم عجيب واين بار به نام تجليل روز خبرنگار و به كام....

 مرغ همسايه غاز است

 علامه آقا سيد محمد علوي بروجردي عالمی که بیش از 50 بار شفای بوعلی را تدریس کرد

 33 کشور جهان مقصد کالاهای تولیدی صادراتی کاشان

 گفت‌وگو با گوينده كاشاني اخبار راديو

 برگزاری بزرگترين مراسم آييني محرم در نوش آباد

 نخستین کلینیک شبانه‌روزی دندانپزشکی در کاشان افتتاح شد

 19 رمضان سالروز درگذشت غیاث الدین جمشید کاشانی

 از کتاب فرزند علی در کاشان رونمایی شد

 20 درصد کاندیدهای شورای شهر کاشان جوانان 25 تا 30سال هستند

 سي و ششمين سالگرد استاد فراهتي مبارز انقلابي و مفسر قرآن در کاشان برگزار مي شود


cialis erfaring cialis i norge hva er kamagra viagra effekt viagra nettbutikk levitra eller cialis viagra norge cialis uten resept cialis pris cialis efeitos secundarios cialis bula kamagra gel comprar viagra farmacia viagra infarmed levitra comprimidos kamagra gel kamagra portugal

کليه حقوق اين سايت متعلق به پورتال خبری کاشان می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است  

cheap canada goose jackets belstaff outlet parajumpers outlet timberland outlet peuterey jackets uk peuterey jacket canada goose sale uk parajumpers sale belstaff uk peuterey uk duvetica uk canada goose milano duveticapiumini parajumpers outlet segusino woolrich outlet barbour italia canada goose uomo giacca barbour canada goose roma belstaff outlet piumini duvetica canada goose outlet belstaff pelle peuterey saldi barbour giacca canada goose italia belstaff milano barbour uomo parajumpers segusino belstaff uomo canada goose prezzi